سخنرانی حماسی دکتر عباسی 3 خرداد 94 من ریویزیونیستم

صوت سخنرانی حسن عباسی در دانشگاه تهران ( من ریویزیونیستم )


سخنرانی حماسی دکتر عباسی

من ریویزیونیستم

3 خرداد 94  دانشگاه تهران

دریافت به صورت مستقیم

۱ نظر

وحدت باطن کثرت

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت استاد در توضیح بند ذیل از رساله نورالوحده فرمودند:

خواجه حوراء (ره) می فرماید : وحدت ،باطن کثرت است و کثرت ،ظاهر وحدت .

ذات اقدس اله است که عوالم را به وجود آورده است . پس در باطن همه ی کثرات ، وحدتی نهفته است . امّا حقیقت ، آن است که کثرت آمده و روی وحدت را پوشانده است ؛ مثل برفی که روی بام ها می نشیند ، و چون خدای تبارک و تعالی سرّ مستتر است ، وحدت و وحدانیّتاو برای هر کسی ظاهر نمی شود :


معشوق چون نقاب ز رخ بر نمی کشد*هر کس حکایتی به تصوّر چرا کند 

وحدت برای کسی ظاهر می شود که از خواصّ باشد و بتواند وحدت را در کثرت پیدا کند . عدّه ی کثیری از انسانها نمی آیند به خودشان زحمت بدهند تا در اثر مجاهده از خواصّ شوند . آنها همین عالم ظاهر و کثرات پر رنگ و لعاب کذایی را می بینند . در صورتی که کثرت ، فقط پوسته و قشر وحدت است . این جماعت که کثیری از اهل دنیا را شامل می شود ، تمام عمر در حجابند و هیچگاه اذن پیدا نمی کنند که در حرم یار وارد شوند . این تفضّلات تنها مختصّ کسانی است که سالهای زندگی شان را صرف مراقبه و تزکیه ی نفس نموده اند و صفای باطنی بدست آورده اند . افرادی که چنین خصوصیاتی نداشته باشند از تبادلات لطیف و دلنواز ملکوتی بی بهره خواهند ماند :

   
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند*و آنکه این کار ندانست در انکار بماند 

واقعاً چه کسانی می توانند بطن این کثرت را کشف کند جز خواصیّ از بندگان خدا که اهل توحیدند . تنها آنها می توانند به این سرّ پی ببرند . و اهل توحید کسانی هستند که در همه ی اطوار و شئونات تبادلات عارفانه مستدام هستند . هم در بسط های اشراقات جمالی دلبسته هستند و هم در تندرها و قبض های جلالیه . در واقع اهل توحید اسیر تدبیرها و طنّازی های محبوبشان شده اند . در دامی افتاده اند که هم ولا دارد هم بلا . اهل توحید بلاکش هستند :

سلسله موی دوست حلقــه دام بلاست*هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

در راه خدا ، باید انتظار همه جور حادثه را داشت . بلاهایی که بر سالک سرازیر می شود گاهی اثر کوتاهی ها و غفلتهای خودش است و گاهی جهت امتحان صبر او . جمیع این مائده های آسمانی ! به جهت اعتلای مقامات ولایی سالک است و هر کس که صبرش و مقاماتش بیشتر و والاتر باشد بلاهایش بیشتر و سخت تر می شود :

باز گوید رسم عاشق این بود*بلکه این معشوق را آیین بود
چون دل عشاق را در قید کرد*خودنمایی کرد و دل ها صید کرد
امتحانشان را ز روی سرخوشی*پیش گیرد شیوه عاشق کشی
در بیابان جنونشان سر دهد*ره به کوی عقلشان کمتر دهد
دوست می دارد دل پر دردشان*اشک های سرخ و روی زردشان
چهره و موی غبارآلودشان*مغز پرآتش، دل پردودشان
دل پریشانشان کند چون زلف خویش*زآنکه عاشق را دلی باید پریش
خم کندشان قامت مانند تیر*روی چون گُلشان کند همچون زریر
یعنی این قامت کمانی خوشتر است*رنگ عاشق زعفرانی خوشتر است

شرح کتاب آداب الصلاه امام استاد طاهر زاده جلسه اول

شنیدن / دانلود

دانلود کتاب آداب الصلاه امام خمینی

اسرار نماز در کلام امام خمینی(ره)

نماز حقیقی، معراج واقعی است:
 حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ نماز را عین معراج واقعی می‌دانند که دارای حالت‌ها و مراحل گوناگونی است که برای افراد مختلف به تناسب درجه‌ی ایمان نمازگزار و حضور قلبی وی در نماز، تفاوت دارد. امام خمینی ـ رحمه الله علیه ـ به دلیل مسئله معراج واقعی بودن نماز، در تفسیر نماز به تطبیق دادن آن با حدیث معراج پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرداخته‌اند، زیرا بنا بر دستور پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ اذکار آن سفر هم در نماز از جمله در رکوع و سجود گنجانیده شده است (همان گونه که در حدیث معراج آمده است).
نماز و سفرهای چهارگانه عرفانی (اسفار اربعه در نماز)
گفته شده که حضرت امام ـ رحمه الله علیه ـ نماز را سفر الی الله و فی الله و من الله می‌دانند، سفر مؤمن و سالک به سوی خدا، چهار مرحله دارد که در اصطلاح «اسفار اربعه»‌ خوانده می‌شوند. سالک در این سفرها، مراتبی خاصّ را می‌پیماید و به دگرگونی‌های روحی خاصّی دست می‌یابد که شرح مفصّل آن در کتب عرفانی آمده است. 

۸ نظر

مراقبه یا ریاضت

بعضی مشایخ در تبدیل اخلاق و احوالِ نفس، مجاهدت و ریاضت را اختیار کرده­اند و بعضی اکابر فرموده­اند که طریق مجاهده و ریاضت، طریقی دور و دراز است و طریق مراقبه نزدیک­تر و آسان­تر است. چون مراقبه جای گیرد جمیع مقامات و احوال به اندک زمانی حاصل گردد. بلکه تواند که در آنی وجود گیرد و نتیجة آن اشرف و اکمل است. چون آنچه که به طریق مجاهده و ریاضت حل شود،‌ امری است کسبی و خلقی که ابرار را حاصل شود. و آنچه به مراقبه حاصل شود، امری است وهبی و حقّانی که از جهت غلبة حقیقت بر خلقیّت پیدا گردد.

اختلاف نظر این­جا شروع شده که گویند اگر مراقبه از باب عطای خاص و جذبه­ای که مثلاً به یوسف (ع) شده    « انّ النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربّی ».

لطف و فضل خاص الخاص باشد، بلکه با یک زیادتی. لذا حق فرموده­: « آنان را که حق به سرای سلامت و    بی­گزند بهشت دعوت می­کند و به راه راست توفیق می­دهد و هدایتشان می­کند، کسانی هستند که در دنیا احسان و نیکی کردند. ایشان به پاداش نیکو و زیادت لطف خدا نایل می­شوند.»

« والله یدعوا الی دار السلام... احسنوا الحسنی و زیاده »

یعنی اگر در مقامِ احسان مراقبه باشد در مرتبة حسنی است، لکن با یک زیادتی آن هم از فضل خدا،‌ نه آن­که با ریاضتِ صرف به دست آید. این عنایت ازلی و ارادة الهی از روی مشیّت الهی به این شخص تعلّق گرفته و به قول اینان مقام مقرّبین است. آن­که زحمت می­کشد و به ریاضت مشغول است، در مقابل ابرار است و پس از سال­های سال خداوند به خاطر این که زحمت کسی را ضایع نمی­کند و این­که سالک نخورده و نخوابیده و از لذائذ دوری کرده و به وظایف عمل کرده­است « یبدل الله سیئاتهم حسنات» سیئات او را تبدیل به حسنات می­کند.

بر طبق این نظر، مراقبه دو قسمت دارد، یا مراقبة مقرّبین است که با عنایت خاص ازلی توفیق شده،‌ و یا مراقبة ابرار است که با عنایت عام و یا سعی به دست آمده و به فضل الهی با استعداد و قابلیّتی که در هر کس ذاتاً وجود دارد،‌ مطابق است. حافظ می­فرماید:

          در کار گلاب و گُل، حکم ازلی این بود                   کاین شاهد بازاری،‌ آن پرده نشین باشد

          گرچه وصالش نه به کوشش دهند             هر قدر ای دل که توانی بکوش

مراقبة قلب

دلی کز معرفت نور و صفا دید                   به هر چیزی که دید اوّل خدا دید

عمده و اصل در مراقبه، مراقبة قلب است. همة اعضا و جوارح تابع آنند و مشکل اکثر اهل سلوک در همین است. چه آن­که تفرقه، خطورات و یورش اغیار و احجاب، موجب به وحشت انداختن سالک می­شود و با عدم استقامت،‌لرزش و ارتداد و یا رکود دامن گیر سالک می­شود. پس همّت در خلوت و جلوت از ذکر و فکر حتماً باید با دائم الحضور بودن همراه باشد.

شخصی به سیدالعارفین، مرحوم سید علی آقا قاضی (رحمت الله علیه) عرض کرد مرا نصیحتی کنید. ایشان فرمود:« دائماً در حضور خدا باشید.».

سالک باید با اسلحة مراقبه، اغیار را دفع، نقوش نفسانی و خواطر مشوّش را رد نماید. به تحصیل فضایل و اکتساب طاعات بکوشد و اشتغال به ذکر و فکر کند تا طریق الی الحق برایش منوّر شود و به تجلیّات نایل آید.

چون قلب صفا پیدا کند، انوار تجلیّات و حقایق بر او وارد شود یعنی با مکاشفه و معاینه ببیند آنچه دیگران از دیدن آن به کلّی محرومند. البته هر کسی به حسب استعداد ذاتی و تحصیل ریاضت و مجاهدت قلبش نورانیّت پیدا می­کند. شاید سالکی بعد از پنج سال دربهای حقایق بر او باز شود و دیگری پنجاه سال زحمت بکشد و بعدها برایش منکشف شود. ریاضت ها به توان، همّت و استقامت سالک و دستور استادی حاذق و راه رفته نیاز دارند. یکی با بیداریِ سحر، دیگری به ذکر، کسی با تفکّر، عدّه ای با جمع بین این­ها و دسته­ای به جذبه انشراح قلب، برایشان پیدا می­شود.

« الطّرقُ الی الله بعدد انفاس الخلایق». چه آن­که مسیرها به سوی خدا یک جور و یک نوع و مساوی نیستند.

در هر حال از ذکر، فکر، بیداری سحر، دعا، نماز و زیارتِ بدون مراقبه انشراح قلب حاصل نمی­شود و این اصلی محکم و معمول است. به قول عارف کامل مرحوم ملا حسینقلی همدانی (رحمت الله علیه) :

«اگر کسی بی­مراقبت مشغول به ذکر و فکر شود بی­فایده خواهد بود، اگرچه حال هم بیاورد؛ چرا که آن حال دوام پیدا نخواهد کرد».

آری تا قلب، سلیم « الا من اتی الله بقلبٍ سلیم» و منیب « جاء بقلبٍ منیب» و مطمئن « قلبه المطمئن بالایمان » و متّقی « اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی » نشود مصداق قلب مؤمن عرش رحمان، نشود.

امّا کسی که هیچ ریاضت، مجاهدت و مراقبتی نکرده و داعیة عرفانی دارد و بر قلبش غلظت و تکبّر « کلّ قلبٌ متکبّر » و معاصی « فانّه آثم قلبه » و امراض « فی قلبه مرض » و زیغ « یزیغ قلوب فریق منهم » و کوری « تعمی القلوب التی فی الصدور » و أقفال « علی قلوبٍ أقفالها » زده شده، قساوت قلبش « القاسیه قلوبهم » مانع از رؤیت حق و حقایق و انوار و ملکوت می­شود. چه آنکه قساوت، غشاوت و حجاب بر نفس است. بعضی خیال می­کنند زنده اند، امّا در حقیقت مُرده اند، ولی خود خبر ندارند یا خود را به بی­خبری می­زنند. « ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه ». کسب طهارت و پاکی قلب با مراقبه و محاسبه انجام می­گیرد.

اگر در اُکل مراقبه نباشد، غذای شبهه ناک بر قلب صدمه وارد ­کند. اگر مراقبة چشم نباشد، با هر نگاهی تیری به قلب وارد آید. اگر مراقبة زبان نباشد، یک تهمت قلب را مکدّر کند و اگر مراقبة گوش نباشد، واردات شیطانی بر قلب زنگار وارد کند. خلاصه با عدم مراقبة قلب مصدوم مکدّر و مجروح می­شود و بعد از مدّتی دیگر قابل ترمیم و مداوا نیست.

امّا آنان­که مراقبه در قلب را روا داشتند و در به پا داشتن صفای قلب کوشیدند و آن­را به فضایل آراسته کرده و به کمالات مزیّن نمودند، تجلیّات شهودی حق نصیبشان خواهد شد.

فرق اولیای مراقبِ قلوب با دیگران در این است که دیگران چیزی ندیده و نچشیده مدّعیِ عرفان و مقامات شدند؛ امّا آنان که از مراقبة قلبی به معاینات و مشاهدات روحانی رسیده اند، نه داعیه دارند و نه در صدد جمعِ مریدند، بلکه با خدای خود در خلوت مناجات کنند و راز گویند و به خطابات متلذّذ و به مشاهدات بینا و به عطایای حق شاکرند. چه آنکه رسول خدا (ص) فرمودند:« هرچیزی را معدنی است و معدن تقوی قلوب عارفین است».

          زبان اهل دریا را نداند مرد صحرایی الا ای مغربی کم گوی زبان اهل دریا را

سخنرانی های تاثیر گذار حجت الاسلام پناهیان در مورد نماز

صوت | چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟

شناسنامه:

  • مکان: مشهد - حرم امام رضا(ع)
  • زمان: تابستان سال 85
  • مدت: 5 جلسه

معرفی:

از جمله پرطرفدارترین و کاربردی ترین مباحثی است که تاکنون ارائه شده است.

راه سادۀ خواندن یک نماز خوب چیست؟ مهمترین ویژگی یک نماز خوب چیست؟ چگونه نماز بخوانیم تا از نماز لذّت ببریم؟ چرا نماز در ما تاثیر نمی گذارد؟ نماز ما چه اِشکالی دارد؟... و مهمترین راه ترویج نماز چیست؟

نامه جوان به علامه طباطبایی و پاسخ ایشان

جوان : محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی جناب آقای طباطبایی ! سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

جوانی هستم 22 ساله ، که تنها ممکن است شما باشید که به این سوال من پاسخ گویید . در محیط و شرایطی زندگی می کنم که هوای نفس و آمال بر من تسلط فراوان دارند و مرا اسیر خود ساخته اند و سبب بازماندن من از حرکت به سوی الله شده اند . درخواستی که از شما دارم این است که بفرمایید بدانم به چه اعمالی دست بزنم تا بر نفس مسلط شوم و این طلسم شوم را که همگان گرفتار آنند بشکنم و سعادت بر من حکومت کند ؟ لطفا نصیحت نمی خواهم ، بلکه دستورات عملی برای پیروزی لازم دارم . 55.10.23


پاسخ حضرت علامه : السلام علیکم

برای موفق شدن و رسیدن به منظوری که در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است همتی برآورده و توبه نموده ، به مراقبه و محاسبه بپردازید . به این نحو که هر روزه طرف صبح که از خواب بیدار می شوید ، قصد جدی کنید که هر عملی پیش آید رضای خدا ُ عز اسمه را مراعات خواهم کرد . آن وقت در هر کاری که می خواهید انجام دهید ، نفع آخرت را منظور خواهید داشت ، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد ، انجام نخواهید داد ، هر چه باشد . و همین حال را تا شب ، وقت خواب، ادامه خواهید داد .

وقت خواب ، چهار - پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید ، فکر کرده و یکی یکی از نظر خواهید گذرانید ، هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته ، شکر کنید و هر کدام ، تخلف شده استغفار کنید و این رویه را هر روز ادامه دهید . این روش اگرچه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ، ولی کلید نجات و رستگاری است .

و هرشب ، پیش از خواب توانستید سور مسبحات یعنی سوره های حدید و حشرو صف و جمعه و تغابن ( و  اعلی ) را بخوانید و اگر نتوانستید ، تنها سوره حشر را بخوانید و پس از بیست روز از حال اشتغال ، حالات خود را برای بنده در نامه بنویسید . ان شاء الله موفق خواهید بود

لزوم مصاحبت با دانا برای سالک

 بدان که صحبت، اثرهاى قوى و خاصیت‏هاى عظیم دارد؛ هم در بدى و هم درنیکى.

 هر سالکى که به مقصد رسید از آن بود که به صحبت دانایى رسید. و هر سالکى که به مقصد نرسید از آن بود که به صحبت دانایى نرسید. این همه ریاضات و مجاهدات وآداب بسیار که در راه سالک نهاده‏اند،از جهت آن است که سالک شایسته صحبت گردد.  چون شایسته گشت کار سالک تمام گردد، زیرا که سلوک براى آن است که معرفت اجمالى تفضیلى و استدلالى کشفى شود. اگر سالک به یک ساعت و روز مستعد باشد و شایسته صحبت دانا شود بهتر از آن که صد سال بدون صحبت او به ریاضات مشغول بود. بسیار کس به صحبت دانا رسند و هیچ فایده‏اى نبرند، یا استعداد نداشته، یا طالب راه نبودند. از اینجاست که گفته‏اند: تعلیم و ارشاد هم چون کاشتن است، بعضى از دانه در راه افتد و چیزى نروید و حاصل نشود، و بعضى بر سنگ افتد و آن نیز حاصل نشود، و بعضى بر زمین لطیف افتد حاصل بسیار بدهد.

 پیر را بگزین که بى پیر این سفر       هست بس پر آفت و خوف و خطر

 هیچ نکشد نفس را جز ظل پیر        دامن این نفس کش را سخت گیر

 هر که او بى مرشدى در راه شد        او ز غولان گمره و در چاه شد

 چون گرفتى پیر هین تسلیم شو        همچو موسى زیر حکم خضر رو

 دست خود مسپار جز بر دست پیر     حق شده است آن دست او را دستگیر

 این طبیبان را به جان بنده شوید        تا به مشک و عنبر آکنده شوید

 این ابیات نمونه هایى از مثنوى مولانا بوده است که اشارت دارد مرید بدون استاد و مرشد حقیقى نتواند طى مراحل و منازل سلوک را نماید.

 امام باقر (ع) فرمود: (یک نشست نزد کسى که به او اعتماد دارم در نفسم از عمل یک سال مطمئن‏تر است.)

 امام صادق(ع) فرمود: (یکى از شمابراى مسافرت چند فرسخى دلیل و راهنما طلب مى‏کنید، پس براى نفس خود راهنما طلب کن.)

 امام باقر(ع) فرمود: (چون نزد عالمى نشستى، بر شنیدن بیش از گفتن حریص باش و خوب شنیدن را بیاموز چنانکه خوب گفتن را مى‏آموزى)

 امیرالمؤمنین(ع) فرمود: (خدا رحمت کند کسى که حکمى را بشنود و فرا گیرد و به راه درست بپذیرد و نزدیک آن گردد و به دامن رهنمایى چنگ زده و نجات یابد.)

مراقبۀ دست (ایدی)

از جمله اعضای هفت­گانه که حفاظت آن لازم است، دو دست انسان است که اکثریّت کارهای فعلی انسان بدان مرتبط می­باشد . در وصف حضرت حق می­گوییم: « یا باسط الیدین بالعطیه: ای خدایی که دو دستان تو برای عطا و فیض به خلق همیشه بسیط و باز است.»

چه آن­که قبض و بسط و عطا و منع از طریق این عضو تحقق پذیرفته و با دو دست انجام می­ گیرند.

در افعالی همانند وضو، تیمم ، نماز ، جهاد ، خمس ، زکات ، انفاق و اُکل و شُرب ، به دست گرفتن قرآن ، مساعدت و کمک به برادران دینی ، مانع شدن از ظلم ظالم به مظلوم و امثال این­ها دست­ها دخالت تامّ دارند . از آن طرف   می­توان از سیلی زدن به یتیم ، قبض اموال نامشروع ، دست زدن به نامحرم و نجاسات و امثال اینها را از جمله تخلّفات این عضو نام برد .

مراقبۀ دست و انگشتان و حفظ آن­ها از گناهان کار ساده ­ای نیست بلکه اهتمام همیشگی لازم دارد . قرآن کریم در مورد پا خیلی کم متذکّر شده ولی در مقابل ، استعمالات زیادی در مورد دست شده است . حتّی بعضی جاها خداوند از قدرت خود به دست تعبیر کرده و می­فرماید: « یدالله فوق ایدیهم : دست خدا بالای همة دست­هاست .» « بیدک الخیر : تمام خوبی­ها به دست توست .»

حضرت حق گناهان و سیئات را نیز به « دست » که مظهر قدرت بوده، نسبت داده و می­ فرماید:« ظهر الفساد فی­ البر و البحر بما کسبت ایدی الناس : فساد در خشکی  و دریا  به خاطر کارهایی که  مردم با  دستانشان انجام داده ­اند آشکار شده است.» و اشاره دارد که در قیامت دست­های انسان به کارهایی که کرده ­اند شهادت می­دهند .« یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون : در آن روز زبان­ها و دست­ها و پاهایشان بر ضدّ آن­ها به اعمالی که مرتکب می­شدند ، گواهی می­دهند.»

از آن­چه ذکر شد ، می­توان به اهمیّت این عضو پی برد . پس در نتیجه از نظارت و رسیدگی و مراقبت از آن در امور فردی و اجتماعی نباید غافل شد . اگر این جهت مراعات شود‌ ، آن دست ، دست خدایی شده و هر چه از او به ظهور رسد ، الهی ، ملکوتی و حقیقی می­باشد و موجب خشنودی ربّ  می­گردد و اگر مراعات نشود و بسیاری از خطایای مذمومه و سیئات همانندِ قبض اموال ایتام و مظلومان ، امضا علیه مظلومان و صاحبان حقوق از او صادر شود ، جز آتش دوایی دیگر برای کوتاه کردن این دست­ها نیست . مگر این که حقوق مصادره شده به اهلش بازگردانده شود و آن­ها راضی گردند و شخص از خطاهای این عضو توبه کند .