میکروبها در ظرف

 قلب انسان مانند ظرفى خالى است که آماده پذیرش است تا وارد شونده چه باشد !پس هرگاه در قلب انسان امراض شیطانى وارد شود، نمى‏گذارد قلب ملکوت و حقایق آسمانها و زمین را ببیند و درک کند. مانع رشد در واقع نیت سوء و عمل غیر خالص است که سبب ازدیاد رذایل مى‏شود و فقط جهادبا نفس و عنایت الهى است که مى‏توان آن را از بین برد و با رفتن هر یک از موانع و تاریکى‏ها از قلب ،نورى تازه و هدایتى جدید جایگزین مى‏شود.

مراقبۀ شکم (بطن)

حیات و قوام انسان به اُکل و شُرب است. چه اگر نخورد و نیاشامد رمقی نیابد و از بین برود. پس به اندازة ضرورت ارضای این غریزة خدادادی لازم و ضروری است و بیشتر از ضرورت بستگی به نیاز و استعداد مزاج دارد که افراد با هم فرق می­کنند.

مراقبة این عضو به این است که آنچه اکتساب می­کند و می­آورد برای اُکل و شُرب از حلال یا حرام یا شبهه معلوم باشد و به عبارت دیگر متوجّهرباشد که آنچه در جوف انسان می­رود از کجا تهیّه شده است؟ آیا رضایت خدا در آن بوده یا نه؟ با منّت به دست آمده یا بی­منّت؟ با زرنگی و کلک و حقّه به دست آورده شده، یا از راه مباح و بی­دغدغه؟ حضرت عیسی (ع) فرمود:« خورشت من جوع (گرسنگی) است»‌. نان داشت امّا خورشت نداشت. از بس از گیاهان و سبزیجات بیابان خورده بود، رنگش به سبزی تمایل داشت. حضرت امیرالمؤمنین (ع) نان خشکی را که به دندان خُرد نمی­شد، با زانو قطعه قطعه می­کرد و می­خورد، گوشت خیلی کم می­خورد و یا هنگامی که دو خورشت مثل نمک یا شیر داشتند یکی را میل می­کرد.

دستوراتی که در ادعیه و اذکار آمده، همه منوط به این است که بطن را پُر نکنید و از روی شهوت غذا خورده نشود. غذای خورده شده باید سبک باشد و به خوردن حداقل آن اکتفا شود تا درب القاء، کشف، الهام و اسرار بازگردد و باطن با باطن غیب اتّصال پیدا نموده و جلوة تجلیّات به روی انسان باز شود. تازه! اغذیه و اطعمة بهشتی هم برای انبیاء و اولیاء می­رسد.

سیّد مرسلین (ص) بارها فرمود: « من مثل شما نیستم؛ نزد پروردگار و در ظلّ او هستم، شب را نزدش به سیر می­برم و او مرا طعام می­دهد و سیراب می­کند.»

یعنی با داشتن جنبة جسمانی، خصوصیّت و شأنشان به قدری ممحّض در حق بوده که حق او را به تجلّی کفایت می­کرد. پس راه باز است و اگر این عضو کمالِ مراعات را معمول بدارد. تجلّیات الهی و ارزاق و اطعمه به او  می­رسد و آن اطعمه درب ملکوت را به روی سالک باز می­کند و از غیب الغیوب، افاضات و تفضّلات خواهد رسید. گرچه حق نعمت ظاهر و باطن را بر همه ارزانی داشته است. امّا دربارة عدّه ای فرموده: « لاکلون من شجر من زقوم. فمالئون منها البطون: قطعاً از درخت زقّوم    می­خورید و شکم ها را از آن پُر می­کنید.» اولئک ما یأکلون فی بطونهم الا النار: نمی­خورد      شکم­هایشان مگر آتش جهنم نصیبشان شود.»

و دربارة عدّه­ای آمده است: « ثم کلی من کلِّ الثمرات فاسلکی سُبُل ربک ذللاً: از میوه­های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را با طاعت بپویید. و آنگاه این خوردن­ها « فیه شفاء للناس: شفا و درمان می­شود.»

آن چه مهم است حراست از این عضو می­باشد که آثار وضعیتش را حضرت حق و امامان بیان کردند. مثلاً خوردن خاک حرام است اما خوردن تربت امام حسین (ع) به قصد شفا حرام نیست و یا با خوردن شراب تا وقتی که اثرش باقی است (چهل روز) نمازِ نمازگزار قبول نمی­شود؛ اما در عسل مصفّا، شفاست و دهها مورد نظیر این­ها که باید بطن را به مراقبت واداشت و مأمورانی را گماشت تا هر میکروبی وارد آن نگردد.

امام حسین (ع) روز عاشورا دشمن را موعظه کرد و کسی متأثر نشد. سپس حضرتش علّت را فرمود:« ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم: شکم­هایتان از حرام پُر شده، خدا بر   قلب­هایتان مُهر زد.»

پس مراقبة این عضو لازم و ترک آن مساوی با قساوت قلب و بی­حالی در عبادات و عدم توجّه به حقایق می­شود.

نکته ی عرفانی ۲ - تحمید و تسبیح

- خداوند هیچ کس را از فیض محروم نمی سازد و این انسان است که با سیئات خود برای خود حجاب می سازد . لذا خداوند یک عده را نورانی می کند به خاطر اعمال صالحه ی آنها و یک عده را ظلمانی و محجوب می سازد به خاطر اعمال ظلمانی و گناهان آنها .

- اینکه سالک وسعت یابد و به سمت حق عروج کند ، هم جهنم را می بیند و هم بهشت را و هم فوق آنها را . نه اینکه فقط جهنم را ببیند . اینکه در قرآن بیشتر از جهنم صحبت شده است به خاطر اینست که لسان قرآن ، عرفان نیست . قطعا هشدار و انذار از جهنم ، اثرگذارتر است از بشارت به بهشت .

- بهترین حمد آنست که از فیض اقدس شروع شود . فیض اقدس یعنی به وجود آمدن صور علمیه یا اعیان ثابته در مقام واحدیت . قطعا بالاترین نعمتی که خدا به ممکنات داده فیض اقدس است .

- با قیض اقدس خداوند صور علمیه را آفرید منتهی به ظهور عینی و خارجی نرساند . صور علمیه در ذات قرار دارند و قائم به ذات اند . از آن مقامی که صور علمیه در آن قرار دارند تعبیر به عالم نمی شود .چون هنوز در غیب اند و ظهور نکردند تا علامت باشند . لذا شمارش عوالم از عقول شروع می شود تا مثال و ملک .

- اقدس هم یعنی اقدس از اینکه کثرت در او باشد و اقدس از اینکه فیض از مفیض جدا باشد و غیر آن . واقدم است و فیض مقدس قدیم .

- خداون اعیان ثابته را در غیب ذات خود تقدیر کرده است نه در ظهور ذات خود . در ظهور ذات خود اعیان خارجی را آفرید . در غیب ذات خود اعیان ثابته را آفرید و تمام کرد و کمبودی نگذاشت که و قدرها بعلمه فی غیب ذاته و تمم .

- بعد از اینکه خداوند اعیان ثابته را به وجود آورد به اندازه ی قابلیت آنها به آنهافیض بخشید و آنها در عالم خارج ظاهر شدند. البته نه همه ی آنها بلکه آنچه میسور و ممکن و مقتضی حکمت بود .

- و خداوند از مقام واحدیت که عدم عینی و وجود علمی آنجاست ، هر چه را که استعداد داشتند به اعیان ثابته عطا کردو هر ممکن مستعد از آن فیض برخوردار شد و متعین گشت .

- و آن ممکنات متعینه را مظهر اسماء خود قرار داد یکی مظهر شافی یکی مظهر ظاهر یکی مظهر بصیر و ...

- خداوند بعد از اینکه عالم را آفرید آنرا تدبیر کرد . تدبیری دقیق و متقن با حکمت و علم

- خداوند ابتدا خود را در خود دید یعنی در مقام واحدیت ظهور اسماء خود یعنی اعیان ثابته را مشاهده کرد .سپس آن اعیان ثابته را در خارج ظاهر کرد تا در آنها که مظهر اسماء وی اند خود را مشاهده کند لذا انسان کامل که مظهر تمام اسماء اوست را بیافرید .

- تمام موجودات و حقائق را در او جمع کرد و او اجمال همه ی حقایق است هم عقل هم مثال هم طبیعت . البته به صورت اجمال و مبهم نه مفصل  . تا این انسان کامل صورت اسم جامع او باشد . اسم جامع یعنی الله

- لذا انسان کامل دلیل بر خدا می شود و او را می شناساند .

- آن انسان کامل حضرت نبی اکرم است ص که فبل از همه ی موجودات ظهور کرد و آینه ی تمام نمای خداوند گشت .


بخشی از مقدمه ی شرح قیصری بر فصوص

تمثیلاتى درباره مرگ مؤمن

براى مرگ مى‏توان به تشبیهات و تمثیلاتى متمسک شد تا به اندازه فهم، افراد آن را بیابند.

 1- امام زین العابدین(ع) فرمود: مرگ براى شخص مؤمن هم چون دور افکندن لباس چرکین و برداشتن بندها و زنجیرها و تبدیل آنها به خوشبوترین لباس و راحت‏ترین مرکب و بى ترس‏ترین خانه هاست.

 2- امام کاظم(ع) فرمود: مرگ مانند دستگاه تصفیه است، که مؤمنان را از گناه پاک مى‏کند، به طورى که آخرین دردى، که آن را تحمّل مى‏کنند، کفّاره آخرین گناهى است که در آنها باقى مانده بود.

 3- امام هادى(ع) فرمود: مرگ براى انسان مؤمن همانند رفتن به حمام و تطهیر چرک و کثافت و آفات است، که او را از گناه شستشو و تطهیر مى‏کنند.

 4- امام حسین(ع) فرمود: مرگ چیزى نیست مگر پلى که شما را از سختیها و دشواریها به بهشت پهناور و نعمتهاى دائمى عبور مى‏دهد؛ پس کدام یک از شما دوست ندارد که از زندان به قصر منتقل شود؟

 5- امیرالمؤمنین(ع) فرمود: شیعه‏اى که دوست صمیمى ماست مرگ براى او یعنى خارج شدن روح از بدنش، مانند نوشیدن آب گوارا و سرد در یک روز تابستان که موجب خنکى دل و جگر مى‏شود.

 6- امام صادق(ع) فرمود: مرگ براى مؤمن مانند خوش‏بوترین عطر است که استشمام مى‏کند و در نتیجه به سبب بوى خوش آن به خواب مى‏رود و همه دردها و رنجها از او برطرف مى‏شود.

مراقبۀ شهوت ( فرج )

غرایز شهوانی در وجود همة انسان­ها هست ولی نسبت به سردی یا گرمی مزاجِ افراد (غیر آن کس که خنثی باشد) کمی متفاوت است. غریزة شهوت از مسایل ساده نیست که بتوان نسبت به آن بی­تفاوت بود. چرا که اگر از حرام باشد، رجم (سنگسار کردن) در آتش افکندن و پرت کردن از کوه را در پی دارد. پس مراقبة فروج از قُبُل و دُبُر، اعم از زن و مرد و پیر و جوان لازم و ضروری است و باید انسان در شبانه روز کمال مراعات را داشته باشد. زیرا این موقعیّت از جاهایی است که شیطان به آن نظر خاص دارد. بقای نسل متّکی به این عضو است، امّا اگر از راه نامشروع و بدون عقد باشد، مستلزم عقوبت است و اولادی که از این راه متولّد شود، زنازاده­اند.

مراقبة این عضو قطعاً حیا و عفّت است و آثار روحانی و معنویِ بسیار دارد. چنان که در حکایات و شرح احوال زُهّاد، عبّاد، اهل کرامات و انبیاء به خصوص یوسف (ع) این مسئله مطرح شده است. انسانِ بی­پروا عذاب سختی در پی دارد، چنان­که قرآن دربارة قوم لوط اشارات صریح دارد و دربارة زنان و مردان فرقی نمی­گذارد و می­فرماید:

    « والحافظین فروجهم و الحافظات : مردان باید فرج خود را نگاه دارند و زنان هم فرج خویش را حفظ کنند.»

پس مراقبه یعنی حفظ و حراست از فروج جنسی که به حرام نیفتد. حق تعالی در سورة مؤمنون در وصف اهل ایمان چند صفت مختّص به آنان را جزء ایمان می­داند. از جمله می­فرماید:«والذین هم لفروجهم حافظون: یعنی اینان فرج خود را از عمل حرام نگاه می­دارند.»

از آثار وضعی دنیویِ حفظ فروج بقای نسل سالم و طاهر است که در انبیاء و اولیاء این مسئله به خوبی مشاهده می­شود و از آثار معنوی آن می­توان ارتباط روحی با عالم علوی و ارواح طیّبه و مشاهدات جمالی را نام برد. امید است اهل سلوک و طریق الی الله با مراقبة این عضو بر قابلیّت­هایشان افزوده گردد و ارضای این غریزه را فقط جنبة مشروع دهند و صرفاً برای احیای سنّت رسول (ص) بقای نسل و مصالح فردی و اجتماعی روا دارند.

رجب از راه رسید

آیا هنوز زمان آن نرسیده که بشر دست از این همه طغیان درشت و کوچک بردارد و برای خدا خاضع شود .

اگر تصمیم گرفته است ، مگر زمانی مثل رجب وجود دارد تا نقطه ی شروع مردانه ی او باشد .

برخیز و توبه ای خالصانه کن و تصمیم بگیر تا مثل گذشته نباشی و انسان خداپسند باشی .


روزه فراموش نشود . ذکر یونسیه حتما در برنامه ی روزانه باشد . ایندو کلید پاکی از نجاسات و گناهان می باشند و تنها راه عبور از ارجاس طبیعت . هزاران کتاب اخاقی و عرفانی بخوانید هیچ کار خاصی انجام نمی دهند . با فکر کردن زیاد نمی شود آدم شد . حتما آدم باید این دو مورد را داشته باشد . البته رو زه به اندازه ای که مقدور است ولی یونسیه حتما هر روز


.برای ماه رجب و پیرو آن شعبان و رمضان برنامه ی زیر بسیار مناسب است

دستورالعمل سالکان الی الله

جمع مال

امام رضا (ع) فرمود: مال جمع نمی‏شود مگر به پنج خصلت:

1- بخل شدید
2- آرزوى دراز و طولانى

3- حرص غالب

4-  قطع رحم

5- ایثار دنیا بر آخرت


بخدا قسم سرم سوت می کشد می بینم این روانشناسهای به اصطلاح روشنفکر دعوی نجات بشر ، ساختن زندگی خوب ، بدست آوردن سرمایه های هنگفت در مدت کم ، و ... می کنند

اینها دارند اساسا تیشه به ریشه ی آدمیت میزنند . اصلا نمی دانند انسان چیست . جالب است که هر نسخه ای می دهند ضد انسانیت است . چرا ؟ چون فقط میخواهند من انسان را بیشتر کنند و او را از خدا غافلتر . در حالی که هر که انسان را درست یشناسد و به قول بنده خدا دفتر انسانیت خود را درست ورق بزند حتما تایید می کند که همه ی خیر ها در دفع و کشتن همین من است . از زمانی که من کشته شد تازه بهشت شروع می شود و تازه انسان معنی زندگی را می فهمد . خدا بیامرزد امام را که کتابهای اخلاقی عام ایشان آخر عرفان است و می فرمود همینگونه کار کنید . این انسان واقعا داشته خدا رو مشاهده می کرده شما حساب کنید این آدمی که کم کمش از ملک و ملکوت گذشته و حقیقت انسانیت را فهمیده بعد گفته عبودیت  درست گفته یا این روشنفکرهای امروزه که الفبای انسانیت را نمی دانند . اگر بگویید که صحبتهایشان گاهی خیلی تاثیر گذار است و آدم را نجات می دهد . به یقین گوییم که نسخه شان خیلی زود بی تاثیر می شود و دوباره انسان به آن گرداب ها فرو می رود . تمام ملکات انسانی را له می کنند و حاشا که چیزی دهند . اگر میخواهید محصول روششان را ببینید از همین خودتان نگاه کنید بعد خانواده بعد جامعه . همه را از بین بردند .  والله که هر چه  انسان غیر عبودیت خدا انجام دهد پوچ و باطل است . والله اعلم .  فقط می توان گفت :


اللهم عجل لولیک الفرج

ملکوت

 امام صادق(ع) فرمود: هر کس بگوید: ( لا اله الا الله ) وارد ملکوت آسمان نمى‏شود مگر قولش را با عمل صالح تتمیم کند. عمل متمم و مکمل قول است. وارد ملکوت و باطن عالم نمى‏شود کسى که عمل با قولش ناقص باشد. ملکوت یعنى باطن ( فسبحان الذى بیده ملکوت کل شئى ) منزه است خدائى که به دستش ملکوت هر چیزى است. ملک یعنى ظاهر (تبارک الذى بیده الملک) خجسته باد آن که به دستش پادشاهى است. خداوند ملکوت را با سبحان و ملک را با تبارک آورده است. در سوره اعراف آیه 185 مى‏فرماید: ( اولم ینظروا فى ملکوت السموات والارض : چرا به ملکوت آسمانها و زمین نمى‏نگرید . ) این جا لسان تشویق است که چرا سرى به باطن عالم نمى‏زنید و نگاه نمى‏کنید ؛ در واقع دعوت می‏کند.

موعظه ای از بهجت عارفان

بسمه تعالی
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.

مراقبه ی پا برای سالک

مراقبه پا (قدم، رجل)

راه رفتن معمولاً با قدمین است، مگر اینکه پاها شکسته باشند. پس قیام، سعی و ایّاب و ذهاب به قدم – که وسیلة طی طریق – است بستگی دارد و همة احکام بر او جاری است و مصالح و مفاسد هم از او نشأت می­گیرد.

سیرِ هر مقصدی که انسان نیّت رفتن به آن را دارد، باید جنبة الهی داشته باشد تا در قیامت توان جواب آن را داشته باشد. زیرا که خداوند رحمان در قرآن کریم فرموده است:

   « یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون».

   « در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان به زیان آن­ها به اعمالی که مرتکب شدند، گواهی می­دهند.»

برای رفتن به مشاهد مشرّفه همانند سعی، طواف و جمعه و جماعات و امکنة ممتازه همانند زیارت قبور ائمه، اولیا، مؤمنین و مساجد عظیم مانند مسجد سهله و کوفه و صلة ارحام، حضور در مجالس دعوت شدة مؤمنین و محافل علمی به جهت یادگیری معارف و اصلاح بین قومی که میانشان اختلاف است، و عیادت مریض و رفتن به خانة مستضعفین برای انفاق و رفتن به کار و جهاد و دهها نمونة دیگر... از قدم (یعنی پاها) برای طی طریق استفاده می­شود. رفتن برای قضاء حوائج مؤمنین و خویشاوندان کاری است بس بزرگ و دارای آثار وضعی و اخروی ممتاز که باعث می­شود پای انسان در صراط لرزان نشود. چرا که در جواب ملائکه خودِ قدم پاسخ گوید. چرا که قیامت، همه اش گوش و چشم و زبان است. شاهدِ مطلب سخن حضرت حق است که می­فرماید:« الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون» امروز بر دهانشان مهر می­نهیم. دستان ایشان با ما سخن می­گویند و پاهایشان بر کارهایی که انجام دادند شهادت می­دهند».

پس مراقبه در این عضو برای مناجات، عبادات و سعی در همة کارها لازم و ضروری است.