یکی از ریاضات اهل عرفان «خلسه» است و سالک الی الله بعد از چند سال سلوک به امر استاد در شبانه روز چند وعده به این مجاهدت مشغول می­گردد.

بهتر است که جای خلسه، خلوت و از سر و صداهایی نظیر بچه، تلویزیون، تلفن، موبایل، و... به دور باشد.

*نحوه نشستن سالک، همانند بچه در دوران جنینی، (دو زانو سر به پایین) باشد و اگر به خاطر موانعی ( مشکلات جسمی مانند پا درد و گردن درد ) نتوانست، به هر حالتی که او را مشغول به چیزی نکند، مثل تکیه دادن را انتخاب نماید، یا آن که در جای گرم یا سرد ننشیند، یا جایی مانند آشپزخانه که بوی آن شامه را مشغول کند.

*فکر در عدم باشد، یعنی هیچ حرف و نقش و تصویر و رنگی در ذهن نیاید. به عبارتی حواس ظاهری غیر فعال شده، ولی روح کاملاً آگاه و بیدار بوده، نه خواب مطلق است نه بیداری مطلق، حالتی است که گاهی بین خواب و بیداری و سنه اتفاق می­افتد. در خواب روح از جسم انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست، ولی در بیداری هم روح (فکر) و هم جسم فعال است و روح کاملاً به جسم تعلق دارد.

*در خلسه حواس انسان تعطیل است، گویا ذهن از بدن انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست.

ولی اختیار نسبی آن در دست انسان است، بدین معنا که هر وقت اراده کند می­تواند به حالت هوشیاری برگردد.

*در خلسه ضمیر «خودآگاه» انسان کنار رفته و ضمیر «ناخودآگاه» انسان هویدا و حرکات ارادی بدن متوقف می­شود. شاید بتوان گفت: حالت خلسه در بعضی ها قبل از خواب و یا لحظاتی بعد از بیداری اتفاق می­افتد.

از آنجایی که در خلسه احتمال دارد، دقایق و ساعات و زمان از دست سالک برود، گذاشتن زنگ ساعت برای آگاهی از اتمام وقت خوب است، چه آنکه لازمه خلسه، رعایت زمان و بسته بودن چشم می­باشد، چرا که اگر سالک بخواهد به ساعت دائم نگاه کند، مراقبه خلسه او در این حالت از بین می­رود.

*در خلسه نباید زمان ضیق باشد تا سالک، عجله در زود تمام شدن خلسه داشته باشد.

*هیچ یک از قسمت های بدن در حالت انقباض نباشد، نوع نشستن و حالت خلسه به وضعیت جسمانی و راحتی شخص بستگی دارد و طوری تنظیم شود که فشار کمتری به جسم وارد شود، تا او را از حالت خلسه بیرون نبرد.

*در خلسه، حتی الامکان شکم سیر نباشد و خیلی هم گرسنه نباشد.

*بهترین وقت خلسه زمانی است که انسان خسته نبوده و آرامش داشته باشد، شاید بعضی ها آخر شب و بعضی ها بعد از نماز صبح (بین الطلوعین) و بعضی ها هنگام عصر به ایشان سازگار و وقت مناسبی باشد.

*اگر خواب بر سالک غلبه داشته باشد، احتمال رفتن از خلسه به خواب وجود دارد.

تجربه نشان داده که بعضی از سالکین در آخر شب نتوانستند به خاطر خستگی روز و مشغله کاری از خلسه خوب استفاده کنند.

*مطلب دیگر اینکه « فراغت از کارهای جسمانی و فکری» باید باشد تا واردات فکری کمتر شود و آنچه استاد از تعداد دفعات و زمان خلسه می­فرماید، رعایت گردد چون نظم و انضباط بسیار مفید و نفس به آن خو می­گیرد.

*به عبارتی خلسه کنترل و تمرکز و تقویت ذهن است از هرچه بر او وارد آید، و بدون ترتیب و نظم آثار کمی دارد.

سالک به خاطر تمرین های بسیار، خطوراتش اندک شده و کم کم روح او لطیف می­گردد.

*استاد به سالک می­گوید:« نباید هیچ تلقینی در او اثر داشته باشد که همان باعث شنیدن و دیدن صدا و تصویر خاص می­شود. پس عدم تأثیر گذاری در ذهن، لازمه اش: خالی بودن از هر چیز و انصراف از تلقین و القاء است.

خالی بودن ذهن هم تمرین می­خواهد چرا که مقدمات خلسه: رفع و دفع خستگی و صداها و نقوش بوده تا به آسانی بتواند در خلسه برود.

* اوایل برای سالک جمع کردن فکر یعنی تمرکز مشکل است؛ یعنی حالتی مانند دفع کردن خطورات را دارد، انگار در این حالت مواظب است، تا چیزی به ذهن نیاید.

استاد چهار زمان به سالک می­دهد، تا کم کم بتواند به خلسه واقعی برسد، لذا از زمان کم شروع می­کند تا چهار دهه، که در دهه آخرِ اربعین دقایق آن بیشتر است و نفس عادت پیدا کرده که تحمل آن را نموده و در اواخر کار به جایی می­رسد که سالک از زمان و مکان خارج می­شود. تمرکز، سبب آرامش درون شده و لازمه اش آن است که مراقبه انسان زیاد می­شود. آنچه بر سالک در طول مدت یاد شده می­گذرد، باعث می­شود اعتماد به نفس او قوی گردد.

*در خلسه کمیت کار مهم نیست بلکه، به نحو صحیح انجام دادن و کیفیت آن اصل می­باشد، تا بهره وافی و کافی نصیب سالک بشود. اراده قوی، تابع ریاضاتی است که سالک توانسته خوب و درست از عهده آن برآید. خلسه کشمکش جدایی از تعلقات است تا تمرکز حاصل شود.

*شرایط برای تمرکز بسیار تأثیر دارد (از جمله اشتغالات کم در روز ، مکان خلوت، رعایت زمان مورد نظر و ...) و باعث می­شود که ذهن همانند «فیلتر» که تسویه کننده از خطورات و اشتغالات و...بوده عمل نماید، تا صاحب خلسه به یک باور برسد و در آخر خلسه که مدت آن بیشتر است، گاهی برگشت از آن با توجه به قالب شخص، نوعی سبکی به سالک دست می­دهد.

*چون قبله، روی به سوی معبود بودن است، رو به قبله نشستن از شرایط آن می­باشد.

*به خاطر «تمرکز حواسی» که بوجود می­آید، خود بخود افکار و خیالات خیلی کم شده و به مرور سالک می­تواند حالت انصراف از اشتغالات و مظاهر دنیوی پیدا کند، کم کم فراموشی او نسبت به مسائل غیر ضروری زیاد گردیده و این حال خیلی خوبی است، چرا که هر چیزی که سبب اشتغال فکری گردد، می­تواند ذهن را به خود مشغول کند وجلوی انصراف را بگیرد. برای همین است که سالک در بعضی اوقات خلسه نمی­تواند از آن بیرون بیاید، چرا که انصراف برای او حاصل شده است.

* اگر کسی مسافرت برود نمی­تواند حالت خلسه را به نقطه عالی آن برساند، چرا که خستگی سبب می ­شود که تمرکزِ حواس حاصل نگردد.

*بعضی ها بعد از خلسه خسته می­شوند به هر دلیل، چه از جسم و چه از روح باشد لازم است بعد از بیرون آمدن از آن استراحت کنند تا بتوانند کارهای روزمره را خوب انجام دهند.

*در روزهای اولیه، ورود به حالت خلسه مشکل است و به سختی صورت می­گیرد و حتی با صدای کوچکی حواس پرت می­شود، اما در دهه های سوم و چهارم اربعین این حساسیت کمتر می­شود.

*یکی از مشکلات ورود به خلسه، خسته بودن سالک است، که با شروع خلسه سراز خواب در می­آورد. لذا سالک باید کمی استراحت کرده باشد بعد به خلسه برود.

*اگر سالک در جریان یک مسئله اشتغال زا قرار گرفته باشد، در حالت خلسه بسیار بر او فشار می­آید، تا به حالت واقعی خلسه برسد، چرا که آن مسئله نفس را مشغول می­سازد.

*دیگر آنکه: بعضی نفوس به خاطر فشاری که به آنها وارد می­شود، تا خود را جمع کنند (تمرکز نمایند) و به تمرکز واقعی برسند، در قفسه سینه خود تنگی نفس احساس می­کنند و این هم به خاطر قالب بعضی نفوس می­باشد نه آنکه با خلسه حتماً باید این اثر ظاهر شود.

* چون هر چیزی می­تواند مانع جمع بودن و تمرکز شود، لذا بستن چشم بی اثر نیست که الوان و نقوش وصورتها دیده نمی­شود.

* اگر کسی توان داشته باشد بعد از نماز صبح که بدن و روح، شب استراحت کرده و ذهن خالی است، خلسه بهتر جواب می­دهد. اگر کسی در این وقت خواب بر او مستولی شود، در این حالت، خلسهِ سالک بین خواب و بیداری می­باشد. لذا در حالت خلسه تخلیه صورت گرفته و روح زلال تر می­شود.

*بدون اذن استاد معلوم نیست که مشاهدات و الهامات چه جایگاهی داشته اند لذا « اذن » شرط اصلی می­باشد.

*از جمله آثار خلسه می­توان به موارد زیر اشاره نمود:

- در خلسه سیر محقق می ­شود و مقدمه تجرد روح از بدن است.

- حالی شبیه جذبه دست می­دهد و از نظر کمی و کیفی بستگی تام به درجه لطافت و کشش سالک دارد.

- نوعی احساس بی وزنی به سالک دست داده و در فضای بی رنگ و تصویر قرار می­گیرد.

- گاهی بعد از خلسه حال بکاء دست می­دهد.

- الهامات به قلب وارد می­ شود.

- مکاشفات رحمانی به دست می­ آید.

- در ابتدای دهه اول و دوم، نفس صدا و تصویرهای یادداشت (ضبط شده) در خود را، به نوعی بروز می­دهد که این به خاطر صاف و زلال شدن است اما چیز تازه ای نیست که از آن بهره برد.

- ترک حیوانی مخصوصاً در دهه سوم و چهارم تأثیر بسزایی دارد. دیدن انوار و تجلیات در این دوره دست می­دهد و قاعده ای وجود ندارد، که حتماً نور سفید یا سیاه یا قرمز یا رنگین کمان باشد.

- چون در حالت خلسه نوعی انرژی مصرف می­گردد که در دهه اول خستگی بیشتر می­باشد و در دهه سوم و چهارم، این مصرف انرژی فرق می­کند چرا که نفس کم کم به مسائل کلی و جزئی خلسه عادت پیدا می­کند.

- از آنجایی که در بعضی سالکین حالت مکاشفه به وجود می­آید، لذا به خاطر زلال بودن آن انگار بالمعاینه می­بیند، و این از قدرت تصفیه نفس و پاک بودن صفحه آینه دل به دست می­آید.

* چون آینه دل در این حالت شفاف می­شود. لذا برای سالکین پی بردن به ضمایر، بدون زحمت حاصل می­شود:

الف) اذکار و اوراد دیگران را می­فهمد.

ب) حالت روحی بعضی از افراد را نشان می­دهند.

ج) ضریح و قبور امامان و امامزادگان عظام و اولیای خدا برای بعضی مکشوف و بارز می­شود، یا به سیر می­بیند یا با مکاشفه کلیات و جزئیات آن مشاهد مشرفه را می­نگرد.

د) گاهی امام و اولیای الهی را می­بیند که مطلبی را می­فرمایند یا از آینده خبر می­دهند یا لطفی خاص می­ کنند.

*چون در این اربعین تلقین ها کنار گذاشته می­شود، لذا لوح نفس خود را برای مشاهدات و الهامات آماده می­کند و در یک فضای سرسبز و باز به قلب ملهم شده و القاء می­گردد.

*به بعضی افراد در حالت خلسه چیزی شبیه به سنه دست می­دهد و یک بی خویشی و منگی عارض گردد.

* اعتماد به نفس سالک بیشتر می ­شود، چرا که در می­یابد که با این رویه می ­تواند خطورات و مسائل اشتغال زا را تا اندازه ای از خود دور نموده پس به خود باوری می ­رسد.

*شنیدن صداهایی که احتمال دارد ابتدا از نفس، اما بعداً صدای موکلین، اولیاء، صدای اذان و قرآن، کلمات قصار و بیان حقایق و معانی باشد.

*گاهی بعد از اتمام خلسه، یک شادی و شعف به بعضی از سالکین دست می­دهد، دیدن انبیاء و چشمه ای نورانی و مردان منور و با هیبت که گاهی معلوم و گاهی نامعلوم، پدیدار می­شوند و باید تناسب روحی را دید که در چه درجه ای است، که فعلاً در این ساعت و زمان به دیدار او آمده، او را می­بیند و در صورت نامعلومی نمی ­شود حسابی برای آن باز کرد.

*احتمال هم دارد، در بعضی خلسه ها وقایع و حوادث و تجلیاتی واقع شود که سالک را هراس بگیرد و از شدت ترس از حالت خلسه بیرون بیاید،چشم های خود را باز کند؛ از آن طرف هم بعضی بوهای خوش و تجلیات آرامش بخش نصیب آنان گردد که از حالت خلسه بیرون نیایند.

* حالت حضور بعضی ها در نمازها بیشتر می­گردد، چرا که ادراک حاضر و شاهد و ناظر محقق می­شود، وقتی مقدمات نماز خوب باشد، از دفع خطورات و آرامش فکری و تمرکز برخوردار می­شود آنگاه خود نماز مطلوبانه واقع می­شود.

*از آنجایی که در اربعین خلسه بسیار ذهن پاک می­شود، خوب است سالک در طول روز به مسائلی دامن نزند که اشتغال آور باشد.

*یکی از درسهایی که از خلسه می­توان گرفت این است که، سالک در هر کاری وارد می­شود، اگر حتماً با شرایطش باشد نتیجه می­گیرد و عدم موفقیت در دیگر ریاضات و مقامات و اذکار، جمع نبودن شرایط است که باعث می­شود نتیجه کافی و وافی نگیرد.

*سالکین باید در ورود به خلسه ذهن را از یادداشت های قبلی پاک کنند، چرا که دخالت در نفس و تصویر و صدا و الهامات از همان یادداشت ها تراوش کرده که البته به شکل دیگر و با تناسب روحی سالک بروز می­کند، اما با گذشت زمان این ضبط های قبلی از بین رفت.

*بعید نیست که بعضی سالکین ظرفشان بزرگ باشد و بعد از خارج شدن از خلسه، به تنهایی و خلوت و عزلت تمایل پیدا کنند و این مطلوب است چرا که یافته ها گاهی به اندک ملاقاتی نامناسب و حرفهای نامربوط خدشه دار می­شوند.

*یکی از مسائل قابل توجه در اربعین خلسه این است که، خواب ها و مکاشفات اکثراً رحمانی، صحیح و به صواب است چون صفحه نفس از غبار و زنگار گذشته تقریباً زدوده شده است.

*عده ای از سالکین در این ریاضت به این نکته یادآور شدند که بعد از اتمام زمان خلسه نوعی کوفتگی و خستگی در پشت سر، سردرد و یا کمر درد احساس می ­شود که البته توان و استعداد روحی و جسمی از نظر کمی و کیفی حالت خلسه در آن تأثیر دارد و این برای عده ای اتفاق افتاده است، که بعضی برعکس آرامش و رفتن به خواب و سبکی را احساس کرده اند، شاید در دسته ای روح با مرکوب تطابق نداشته باشد؛ یعنی هماهنگی ظرف و مظروف نباشد