يكشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ب.ظ
یکی از ریاضات اهل عرفان «خلسه» است و سالک الی الله بعد از چند سال سلوک به امر استاد در شبانه روز چند وعده به این مجاهدت مشغول میگردد.
بهتر است که جای خلسه، خلوت و از سر و صداهایی نظیر بچه، تلویزیون، تلفن، موبایل، و... به دور باشد.
*نحوه نشستن سالک، همانند بچه در دوران جنینی، (دو زانو سر به پایین) باشد و اگر به خاطر موانعی ( مشکلات جسمی مانند پا درد و گردن درد ) نتوانست، به هر حالتی که او را مشغول به چیزی نکند، مثل تکیه دادن را انتخاب نماید، یا آن که در جای گرم یا سرد ننشیند، یا جایی مانند آشپزخانه که بوی آن شامه را مشغول کند.
*فکر در عدم باشد، یعنی هیچ حرف و نقش و تصویر و رنگی در ذهن نیاید. به عبارتی حواس ظاهری غیر فعال شده، ولی روح کاملاً آگاه و بیدار بوده، نه خواب مطلق است نه بیداری مطلق، حالتی است که گاهی بین خواب و بیداری و سنه اتفاق میافتد. در خواب روح از جسم انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست، ولی در بیداری هم روح (فکر) و هم جسم فعال است و روح کاملاً به جسم تعلق دارد.
*در خلسه حواس انسان تعطیل است، گویا ذهن از بدن انصراف داشته و تحت اختیار انسان نیست.
ولی اختیار نسبی آن در دست انسان است، بدین معنا که هر وقت اراده کند میتواند به حالت هوشیاری برگردد.
*در خلسه ضمیر «خودآگاه» انسان کنار رفته و ضمیر «ناخودآگاه» انسان هویدا و حرکات ارادی بدن متوقف میشود. شاید بتوان گفت: حالت خلسه در بعضی ها قبل از خواب و یا لحظاتی بعد از بیداری اتفاق میافتد.
از آنجایی که در خلسه احتمال دارد، دقایق و ساعات و زمان از دست سالک برود، گذاشتن زنگ ساعت برای آگاهی از اتمام وقت خوب است، چه آنکه لازمه خلسه، رعایت زمان و بسته بودن چشم میباشد، چرا که اگر سالک بخواهد به ساعت دائم نگاه کند، مراقبه خلسه او در این حالت از بین میرود.
*در خلسه نباید زمان ضیق باشد تا سالک، عجله در زود تمام شدن خلسه داشته باشد.
*هیچ یک از قسمت های بدن در حالت انقباض نباشد، نوع نشستن و حالت خلسه به وضعیت جسمانی و راحتی شخص بستگی دارد و طوری تنظیم شود که فشار کمتری به جسم وارد شود، تا او را از حالت خلسه بیرون نبرد.
*در خلسه، حتی الامکان شکم سیر نباشد و خیلی هم گرسنه نباشد.
*بهترین وقت خلسه زمانی است که انسان خسته نبوده و آرامش داشته باشد، شاید بعضی ها آخر شب و بعضی ها بعد از نماز صبح (بین الطلوعین) و بعضی ها هنگام عصر به ایشان سازگار و وقت مناسبی باشد.
*اگر خواب بر سالک غلبه داشته باشد، احتمال رفتن از خلسه به خواب وجود دارد.
تجربه نشان داده که بعضی از سالکین در آخر شب نتوانستند به خاطر خستگی روز و مشغله کاری از خلسه خوب استفاده کنند.
*مطلب دیگر اینکه « فراغت از کارهای جسمانی و فکری» باید باشد تا واردات فکری کمتر شود و آنچه استاد از تعداد دفعات و زمان خلسه میفرماید، رعایت گردد چون نظم و انضباط بسیار مفید و نفس به آن خو میگیرد.
*به عبارتی خلسه کنترل و تمرکز و تقویت ذهن است از هرچه بر او وارد آید، و بدون ترتیب و نظم آثار کمی دارد.
سالک به خاطر تمرین های بسیار، خطوراتش اندک شده و کم کم روح او لطیف میگردد.
*استاد به سالک میگوید:« نباید هیچ تلقینی در او اثر داشته باشد که همان باعث شنیدن و دیدن صدا و تصویر خاص میشود. پس عدم تأثیر گذاری در ذهن، لازمه اش: خالی بودن از هر چیز و انصراف از تلقین و القاء است.
خالی بودن ذهن هم تمرین میخواهد چرا که مقدمات خلسه: رفع و دفع خستگی و صداها و نقوش بوده تا به آسانی بتواند در خلسه برود.
* اوایل برای سالک جمع کردن فکر یعنی تمرکز مشکل است؛ یعنی حالتی مانند دفع کردن خطورات را دارد، انگار در این حالت مواظب است، تا چیزی به ذهن نیاید.
استاد چهار زمان به سالک میدهد، تا کم کم بتواند به خلسه واقعی برسد، لذا از زمان کم شروع میکند تا چهار دهه، که در دهه آخرِ اربعین دقایق آن بیشتر است و نفس عادت پیدا کرده که تحمل آن را نموده و در اواخر کار به جایی میرسد که سالک از زمان و مکان خارج میشود. تمرکز، سبب آرامش درون شده و لازمه اش آن است که مراقبه انسان زیاد میشود. آنچه بر سالک در طول مدت یاد شده میگذرد، باعث میشود اعتماد به نفس او قوی گردد.
*در خلسه کمیت کار مهم نیست بلکه، به نحو صحیح انجام دادن و کیفیت آن اصل میباشد، تا بهره وافی و کافی نصیب سالک بشود. اراده قوی، تابع ریاضاتی است که سالک توانسته خوب و درست از عهده آن برآید. خلسه کشمکش جدایی از تعلقات است تا تمرکز حاصل شود.
*شرایط برای تمرکز بسیار تأثیر دارد (از جمله اشتغالات کم در روز ، مکان خلوت، رعایت زمان مورد نظر و ...) و باعث میشود که ذهن همانند «فیلتر» که تسویه کننده از خطورات و اشتغالات و...بوده عمل نماید، تا صاحب خلسه به یک باور برسد و در آخر خلسه که مدت آن بیشتر است، گاهی برگشت از آن با توجه به قالب شخص، نوعی سبکی به سالک دست میدهد.
*چون قبله، روی به سوی معبود بودن است، رو به قبله نشستن از شرایط آن میباشد.
*به خاطر «تمرکز حواسی» که بوجود میآید، خود بخود افکار و خیالات خیلی کم شده و به مرور سالک میتواند حالت انصراف از اشتغالات و مظاهر دنیوی پیدا کند، کم کم فراموشی او نسبت به مسائل غیر ضروری زیاد گردیده و این حال خیلی خوبی است، چرا که هر چیزی که سبب اشتغال فکری گردد، میتواند ذهن را به خود مشغول کند وجلوی انصراف را بگیرد. برای همین است که سالک در بعضی اوقات خلسه نمیتواند از آن بیرون بیاید، چرا که انصراف برای او حاصل شده است.
* اگر کسی مسافرت برود نمیتواند حالت خلسه را به نقطه عالی آن برساند، چرا که خستگی سبب می شود که تمرکزِ حواس حاصل نگردد.
*بعضی ها بعد از خلسه خسته میشوند به هر دلیل، چه از جسم و چه از روح باشد لازم است بعد از بیرون آمدن از آن استراحت کنند تا بتوانند کارهای روزمره را خوب انجام دهند.
*در روزهای اولیه، ورود به حالت خلسه مشکل است و به سختی صورت میگیرد و حتی با صدای کوچکی حواس پرت میشود، اما در دهه های سوم و چهارم اربعین این حساسیت کمتر میشود.
*یکی از مشکلات ورود به خلسه، خسته بودن سالک است، که با شروع خلسه سراز خواب در میآورد. لذا سالک باید کمی استراحت کرده باشد بعد به خلسه برود.
*اگر سالک در جریان یک مسئله اشتغال زا قرار گرفته باشد، در حالت خلسه بسیار بر او فشار میآید، تا به حالت واقعی خلسه برسد، چرا که آن مسئله نفس را مشغول میسازد.
*دیگر آنکه: بعضی نفوس به خاطر فشاری که به آنها وارد میشود، تا خود را جمع کنند (تمرکز نمایند) و به تمرکز واقعی برسند، در قفسه سینه خود تنگی نفس احساس میکنند و این هم به خاطر قالب بعضی نفوس میباشد نه آنکه با خلسه حتماً باید این اثر ظاهر شود.
* چون هر چیزی میتواند مانع جمع بودن و تمرکز شود، لذا بستن چشم بی اثر نیست که الوان و نقوش وصورتها دیده نمیشود.
* اگر کسی توان داشته باشد بعد از نماز صبح که بدن و روح، شب استراحت کرده و ذهن خالی است، خلسه بهتر جواب میدهد. اگر کسی در این وقت خواب بر او مستولی شود، در این حالت، خلسهِ سالک بین خواب و بیداری میباشد. لذا در حالت خلسه تخلیه صورت گرفته و روح زلال تر میشود.
*بدون اذن استاد معلوم نیست که مشاهدات و الهامات چه جایگاهی داشته اند لذا « اذن » شرط اصلی میباشد.
*از جمله آثار خلسه میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- در خلسه سیر محقق می شود و مقدمه تجرد روح از بدن است.
- حالی شبیه جذبه دست میدهد و از نظر کمی و کیفی بستگی تام به درجه لطافت و کشش سالک دارد.
- نوعی احساس بی وزنی به سالک دست داده و در فضای بی رنگ و تصویر قرار میگیرد.
- گاهی بعد از خلسه حال بکاء دست میدهد.
- الهامات به قلب وارد می شود.
- مکاشفات رحمانی به دست می آید.
- در ابتدای دهه اول و دوم، نفس صدا و تصویرهای یادداشت (ضبط شده) در خود را، به نوعی بروز میدهد که این به خاطر صاف و زلال شدن است اما چیز تازه ای نیست که از آن بهره برد.
- ترک حیوانی مخصوصاً در دهه سوم و چهارم تأثیر بسزایی دارد. دیدن انوار و تجلیات در این دوره دست میدهد و قاعده ای وجود ندارد، که حتماً نور سفید یا سیاه یا قرمز یا رنگین کمان باشد.
- چون در حالت خلسه نوعی انرژی مصرف میگردد که در دهه اول خستگی بیشتر میباشد و در دهه سوم و چهارم، این مصرف انرژی فرق میکند چرا که نفس کم کم به مسائل کلی و جزئی خلسه عادت پیدا میکند.
- از آنجایی که در بعضی سالکین حالت مکاشفه به وجود میآید، لذا به خاطر زلال بودن آن انگار بالمعاینه میبیند، و این از قدرت تصفیه نفس و پاک بودن صفحه آینه دل به دست میآید.
* چون آینه دل در این حالت شفاف میشود. لذا برای سالکین پی بردن به ضمایر، بدون زحمت حاصل میشود:
الف) اذکار و اوراد دیگران را میفهمد.
ب) حالت روحی بعضی از افراد را نشان میدهند.
ج) ضریح و قبور امامان و امامزادگان عظام و اولیای خدا برای بعضی مکشوف و بارز میشود، یا به سیر میبیند یا با مکاشفه کلیات و جزئیات آن مشاهد مشرفه را مینگرد.
د) گاهی امام و اولیای الهی را میبیند که مطلبی را میفرمایند یا از آینده خبر میدهند یا لطفی خاص می کنند.
*چون در این اربعین تلقین ها کنار گذاشته میشود، لذا لوح نفس خود را برای مشاهدات و الهامات آماده میکند و در یک فضای سرسبز و باز به قلب ملهم شده و القاء میگردد.
*به بعضی افراد در حالت خلسه چیزی شبیه به سنه دست میدهد و یک بی خویشی و منگی عارض گردد.
* اعتماد به نفس سالک بیشتر می شود، چرا که در مییابد که با این رویه می تواند خطورات و مسائل اشتغال زا را تا اندازه ای از خود دور نموده پس به خود باوری می رسد.
*شنیدن صداهایی که احتمال دارد ابتدا از نفس، اما بعداً صدای موکلین، اولیاء، صدای اذان و قرآن، کلمات قصار و بیان حقایق و معانی باشد.
*گاهی بعد از اتمام خلسه، یک شادی و شعف به بعضی از سالکین دست میدهد، دیدن انبیاء و چشمه ای نورانی و مردان منور و با هیبت که گاهی معلوم و گاهی نامعلوم، پدیدار میشوند و باید تناسب روحی را دید که در چه درجه ای است، که فعلاً در این ساعت و زمان به دیدار او آمده، او را میبیند و در صورت نامعلومی نمی شود حسابی برای آن باز کرد.
*احتمال هم دارد، در بعضی خلسه ها وقایع و حوادث و تجلیاتی واقع شود که سالک را هراس بگیرد و از شدت ترس از حالت خلسه بیرون بیاید،چشم های خود را باز کند؛ از آن طرف هم بعضی بوهای خوش و تجلیات آرامش بخش نصیب آنان گردد که از حالت خلسه بیرون نیایند.
* حالت حضور بعضی ها در نمازها بیشتر میگردد، چرا که ادراک حاضر و شاهد و ناظر محقق میشود، وقتی مقدمات نماز خوب باشد، از دفع خطورات و آرامش فکری و تمرکز برخوردار میشود آنگاه خود نماز مطلوبانه واقع میشود.
*از آنجایی که در اربعین خلسه بسیار ذهن پاک میشود، خوب است سالک در طول روز به مسائلی دامن نزند که اشتغال آور باشد.
*یکی از درسهایی که از خلسه میتوان گرفت این است که، سالک در هر کاری وارد میشود، اگر حتماً با شرایطش باشد نتیجه میگیرد و عدم موفقیت در دیگر ریاضات و مقامات و اذکار، جمع نبودن شرایط است که باعث میشود نتیجه کافی و وافی نگیرد.
*سالکین باید در ورود به خلسه ذهن را از یادداشت های قبلی پاک کنند، چرا که دخالت در نفس و تصویر و صدا و الهامات از همان یادداشت ها تراوش کرده که البته به شکل دیگر و با تناسب روحی سالک بروز میکند، اما با گذشت زمان این ضبط های قبلی از بین رفت.
*بعید نیست که بعضی سالکین ظرفشان بزرگ باشد و بعد از خارج شدن از خلسه، به تنهایی و خلوت و عزلت تمایل پیدا کنند و این مطلوب است چرا که یافته ها گاهی به اندک ملاقاتی نامناسب و حرفهای نامربوط خدشه دار میشوند.
*یکی از مسائل قابل توجه در اربعین خلسه این است که، خواب ها و مکاشفات اکثراً رحمانی، صحیح و به صواب است چون صفحه نفس از غبار و زنگار گذشته تقریباً زدوده شده است.
*عده ای از سالکین در این ریاضت به این نکته یادآور شدند که بعد از اتمام زمان خلسه نوعی کوفتگی و خستگی در پشت سر، سردرد و یا کمر درد احساس می شود که البته توان و استعداد روحی و جسمی از نظر کمی و کیفی حالت خلسه در آن تأثیر دارد و این برای عده ای اتفاق افتاده است، که بعضی برعکس آرامش و رفتن به خواب و سبکی را احساس کرده اند، شاید در دسته ای روح با مرکوب تطابق نداشته باشد؛ یعنی هماهنگی ظرف و مظروف نباشد