۶ مطلب با موضوع «نکته های عرفانی و حکمی» ثبت شده است

شیوه های سلوک در عرفان شیعی | الیاس عارف زاده | قسمت اول | سلوک درختی

سلوک عرفانی در مذهب شیعه به دو روش انجام می پذیرد. سلوک درختی و سلوک پلکانی. در سلوک درختی، بر مراتب درونی سیروسلوک تأکید شده است؛همچنین، کدام منزل اصل است و کدام فرع. در سلوکِ پلکانی، مراحل سیروسلوک مورد نظر است. ازاین رو، سالک باید بداند اول در کدام مرحله باید سلوک کند و بعد باید کدام فعل و مرحله را سلوک کند. به دیگر سخن، دراین سلوک، وظایف به صورت پلکانی و پشت سرهم بیان شده است .


مقدمه

دانلود سخنرانی عرشی حضرت علامه سید محمد حسین طهرانی با موضوع سیر و سلوک جلسه دوم

1. پیمودن راه پروردگار از جهتی مشکل ترین و از مَنظری دیگر آسانترین کار است . 2 ذکر مسائلی که باید در طریق سیروسلوک و پیمودن راه خدا رعایت شود . 3 یکی از شرائط راه سیر وسلوک عبارتست از داشتن همّت عالی 4 تمام مقاصد به جز مقصد لقاءالـله برای سالک کوچک و ناچیز است . 5 داستان مرد مرتاض و مشرک با امام صادق (علیه السّلام) و هدایت شدن او به توحید . 6 انسان بنده است و بنده از خود چیزی ندارد اختیارش در دست خداست . 7 حدیث گرانسنگ حضرت امیرالمؤمنین درباره انواع عبادتها . 8 سالک باید کار را فقط برای تقرّب به خداوند انجام دهد و لا غیر . 9 داستان میرزا ابراهیم عرب و گرفتن مرحوم قاضی قدس سّره کرامات اورا . 10 سالک باید همانند امیرالمومنین به کار اشتغال ورزد . 11 میرزا ابراهیم عرب با رهاکردن کرامات, حالات توحیدیّه پیدا نمود و از بزرگان شد . 12 علامت صحّت طریق این است که توجّه انسان به عالم آخرت بیشتر گردد. 13 سالک باید از غیر خداوند قطع علاقه نماید و این منافات با دارائی ها ندارد . 14 عرفان براساس توهّم و تخیّل و تصنّع نیست بلکه بر اساس حقّ استوار است . 15 دوّمین شرط در طریق عرفان ,صبر و استقامت است . 16 سالک باید در برخورد با موانع طریق شکیبا باشد چنانکه اهل دنیا هم اینطورند . 17 داستان علامّه طباطبایی رضوان الـله علیه در مسجد کوفه و برخورد ایشان با حوریّه های بهشتی. 18 مرحوم آقاسیّد جمال گلپایگانی و دیدن باغ و استخر 19 تمام کمالات و جمالها به ذات پروردگار بر می گردد. 20 کوهنورد باید لباس متناسب با خود بر دارد. 21 مشکلات را باید با توفیق خدا وتوسّل به ائمّه و بالأخص إمام زمان(علیه السّلام)حلّ نمود. 22 سالک باید از خرده گیریها ی اهل دنیا دل سرد نشده موانع را کنار بزند. 23 از صفات عِبادُ الرحمن به سلامت گذشتن از کنار جاهلان است. 24 مؤمن همانند کوه پا برجا و راسخ است. 25 حکایت بسیار زیبای شیخ عطّار در کتاب«منطق الطّیر». 26 سرّ خدا در ذات انسان نهفته است «مَن عَرَفَ نَفسَه فقَد عَرَفَ ربَّه».


هم اکنون می توانید این جلسه را به صورت مستقیم دریافت کنید



دانلود سخنرانی عرشی حضرت علامه سید محمد حسین طهرانی با موضوع سیر و سلوک جلسه اول

چکیده:


1 مقصود از خلقت انسان رسیدن به مقام عبودیّت مطلق پروردگار است . 2 حبّ ریاست در بعضی افراد باعث می شود پس از صرف هشتاد سال عمر به جائی نرسند . 3 حیاة عُلیا و حیاة دُنیا چیست ؟ 4 عالی ترین مربیّ و معلّم بشریّت رسول خدا و امیرالمومنین و اولاد اوعلیهم السلام هستند . 5 رسول خدا فرمود :‌« مَن استَوی یَوماه فَهُو مَجنون ».‌ 6 مردم همه مسافرند و مقصد آنان خدا و عبور از صفات نفس است . 7 خداوند ما رابیهوده و عبث خلق نفرموده است . 8 انسان کامل نسبت به همه خلق رحمت واسعه پیدا نموده هیچ دغدغه ای در نفس ندارد . 9 دنیا زدگان اگر دنیا را هم بخواهند باید بی تکلّف زندگی کنند .

۱ نظر

فیض اقدس و فیض مقدس که در کتاب های عرفانی به چشم می خورد ، به چه معناست؟

فیض اقدس و فیض مقدس که در کتاب های عرفانی به چشم می خورد ، به چه معناست؟

حکیمان مسلمان، خداوند را تنها وجود‌بخش هستی می‌دانند. از آن‌جا که هستی از خدا فرا نمی‌گذرد و جز او همه چیز هیچ است، پس او هدف و غرضی مگر ذات خود ندارد و از آن روی که ذات هستی پیوسته و همیشه بوده، فاعلیت او نیز جاودانه است. این ویژگی را «فیض» خداوند می‌نامند.

از آن‌جا که خداوند مراتب عالی توحید ذاتی و صفاتی دارد، بسیط و بی‌تکثر است؛ نخستین صادرش بیش از یکی نیست و این، نخستین خلیفه و واسطه تداوم فیض او بر دیگران به شمار می‌آید؛ زیرا فیض و واسطه، هر دو دایم هستند.

۳ نظر

نکته ی عرفانی ۲ - تحمید و تسبیح

- خداوند هیچ کس را از فیض محروم نمی سازد و این انسان است که با سیئات خود برای خود حجاب می سازد . لذا خداوند یک عده را نورانی می کند به خاطر اعمال صالحه ی آنها و یک عده را ظلمانی و محجوب می سازد به خاطر اعمال ظلمانی و گناهان آنها .

- اینکه سالک وسعت یابد و به سمت حق عروج کند ، هم جهنم را می بیند و هم بهشت را و هم فوق آنها را . نه اینکه فقط جهنم را ببیند . اینکه در قرآن بیشتر از جهنم صحبت شده است به خاطر اینست که لسان قرآن ، عرفان نیست . قطعا هشدار و انذار از جهنم ، اثرگذارتر است از بشارت به بهشت .

- بهترین حمد آنست که از فیض اقدس شروع شود . فیض اقدس یعنی به وجود آمدن صور علمیه یا اعیان ثابته در مقام واحدیت . قطعا بالاترین نعمتی که خدا به ممکنات داده فیض اقدس است .

- با قیض اقدس خداوند صور علمیه را آفرید منتهی به ظهور عینی و خارجی نرساند . صور علمیه در ذات قرار دارند و قائم به ذات اند . از آن مقامی که صور علمیه در آن قرار دارند تعبیر به عالم نمی شود .چون هنوز در غیب اند و ظهور نکردند تا علامت باشند . لذا شمارش عوالم از عقول شروع می شود تا مثال و ملک .

- اقدس هم یعنی اقدس از اینکه کثرت در او باشد و اقدس از اینکه فیض از مفیض جدا باشد و غیر آن . واقدم است و فیض مقدس قدیم .

- خداون اعیان ثابته را در غیب ذات خود تقدیر کرده است نه در ظهور ذات خود . در ظهور ذات خود اعیان خارجی را آفرید . در غیب ذات خود اعیان ثابته را آفرید و تمام کرد و کمبودی نگذاشت که و قدرها بعلمه فی غیب ذاته و تمم .

- بعد از اینکه خداوند اعیان ثابته را به وجود آورد به اندازه ی قابلیت آنها به آنهافیض بخشید و آنها در عالم خارج ظاهر شدند. البته نه همه ی آنها بلکه آنچه میسور و ممکن و مقتضی حکمت بود .

- و خداوند از مقام واحدیت که عدم عینی و وجود علمی آنجاست ، هر چه را که استعداد داشتند به اعیان ثابته عطا کردو هر ممکن مستعد از آن فیض برخوردار شد و متعین گشت .

- و آن ممکنات متعینه را مظهر اسماء خود قرار داد یکی مظهر شافی یکی مظهر ظاهر یکی مظهر بصیر و ...

- خداوند بعد از اینکه عالم را آفرید آنرا تدبیر کرد . تدبیری دقیق و متقن با حکمت و علم

- خداوند ابتدا خود را در خود دید یعنی در مقام واحدیت ظهور اسماء خود یعنی اعیان ثابته را مشاهده کرد .سپس آن اعیان ثابته را در خارج ظاهر کرد تا در آنها که مظهر اسماء وی اند خود را مشاهده کند لذا انسان کامل که مظهر تمام اسماء اوست را بیافرید .

- تمام موجودات و حقائق را در او جمع کرد و او اجمال همه ی حقایق است هم عقل هم مثال هم طبیعت . البته به صورت اجمال و مبهم نه مفصل  . تا این انسان کامل صورت اسم جامع او باشد . اسم جامع یعنی الله

- لذا انسان کامل دلیل بر خدا می شود و او را می شناساند .

- آن انسان کامل حضرت نبی اکرم است ص که فبل از همه ی موجودات ظهور کرد و آینه ی تمام نمای خداوند گشت .


بخشی از مقدمه ی شرح قیصری بر فصوص

نکته ی عرفانی 1 - عوالم وجود

ترتیب عالم ها =  1. عالم دنیا   2. عالم مثال    3. عالم عقل    4. عالم واحدیت     5.عالم احدیت     6.عالم هویت مطلقه


توضیحی مختصر در مورد عالم ها :


1. عالم دنیا : همین عالمی که ما اکنون در آن هستیم . هرچیزی که در این عالم وجود دارد یک صورتی دارد و یک ماده ای . ماده مثل آجر و صورت مثل یک خانه که با  آجر می توان هزاران نوع  خانه ساخت . هر چیزی که در دنیاست صورتی است که یک ماده دارد . مثلا هزاران اتم جمع شدند به یک شکل خاص ، ما به وجود آمدیم حالا هزاران اتم دیگر با هم جمع شوند به شکلی دیگر ،  یک چیز دیگر ،  مثلا یک درخت به وجود می آید و همه همینطور هستند . پس هرچه در عالم دنیاست یک صورتی دارد و یک ماده ای .


2. عالم مثال : در عالم مثال ، موجودات دیگر ماده ندارند ۰ فقط صورت اند . مثلا روح ما چون از وجهی مثالی هست می تواند از دیوار و در مادی رد شود .

یک فرق مهم عالم مثال با دنیا اینست که موجودات دنیا محدود به زمان و مکان اند اما موجودات مثالی اینگونه نیستند و محدودیت زمانی و مکانی ندارند . مثلا اگر خدا قسمتمان بکند برویم در عالم مثال ، می توانیم در عرض یک چشم به هم زدن از اینجا برویم آمریکا لعنت الله علیه ! و یا در عرض یک چشم به هم زدن برویم 80 میلیون سال قبل با دایناسورها یک ملاقاتی داشته باشیم البته اگر در عرض یک چشم به هم زدن میل نشویم ! بیچاره این آدم که شب و روز دارد تلاش می کند ماشین زمان درست کند . خوب یک مقدار دل از دنیا بکن و یک مقدار پاک باش بعد میری در عالم مثال به هر زمان و مکانی که دوست داری برو ! هم خدا رو میگیری و هم خرما را !


3. عالم عقل : در این عالم موجودات دیگر نه صورت دارند و نه ماده . معنای خالص اند . یعنی موجودات کاملا معنوی اند . نه ضعفهای صوری را دارند و نه مادی . رسیدن به آنجا بسیار دشوار است و تجرد بسیار زیادی می خواهد . خدا قسمت کند . موجودات عقلی بسیار ظریف و لطیف اند و فقط انسان های بسیار لطیف یعنی کسانی که پدر نفس را درآورده اند می توانند آنها را درک کنند . برای رسیدن به این عالم سالک باید از مثال یا همان برزخ معروف بگذرد


4. عالم واحدیت : از اینجا به بعد دیگر با خود خدا مواجه هستیم . لذا باید شوخی را کنار بگذاریم و جدی شویم . هشدار ! اکنون وارد محدوده ی ذات خدا شده ایم .

در ذات خدا به طور کلی سه عالم وجود دارد : عالم واحدیت بعد عالم احدیت و بعد هویت مطلقه . اما در مورد عالم واحدیت  : نگاه کنید ، عالم واحدیت ، عالمی است که هر چه در عوالم دنیا و مثال و عقل وجود دارد از گذشته تا آینده و در حالت کلی تر ، از اول تا آخر ، در آن است . به این عالم اعیان ثابته نیز می گویند چون عین ثابت موجودات آنجا وجود دارد . عین ثابت شما یعنی از اول تا آخر شما . یعنی از وقتی که به وجود آمدید تا آخر حتی بعد از مرگ و بالاتر . هر چه باشید و هر چه بکنید . همین الآن عین ثابت شما و همه ی موجودات در عالم واحدیت وجود دارد . اگر سالک از عالم مثال و عقل عبور کند و به آنجا برسد دیگر تا ته خط شما را می فهمد

لذا می بینید مثلا عارفی می گوید ایشان آینده ی درخشانی دارد چون عین ثابت او را دارد می بیند یا مثلا شاه نعمت الله ولی آن پیشگویی بی نظیر را که انجام داده و در شعر معروفش آورده چون داشته عین ثابت رو میدیده یا مثلا امیر المومنین در بعضی از جنگ ها بعضی افراد را نمی کشت چون عین ثابت آنها را میدید که مثلا چندمین نسل این فرد شیعه ی او می شود . تا آخر خط افراد را می خواند .

نکته ی مهم اینست که عین ثابت به هیچ وجه تغییر نمی کند . مثلا اینطور نیست شما الآن تصمیم بگیرید که آدم خوبی باشید بعد عین ثابت شما تغییر کند این مطلب البته اختیار را هم رد نمی کند فقط می گوید هرچه تو الآن اختیار کنی در عین ثابت تو هم هست . و دیگر انسان باید خیلی فلان باشد که اختیار خود را رد کند شما الآن هر کاری بخواهید می توانید بکنید . هیچ آدم عاقلی که نمی تواند این را رد کند .

همه ی موجودات عوالم دنیا و مثال و عقل ، عین ثابت دارند که در عالم اعیان ثابته یا عالم واحدیت وجود دارد .


5. عالم احدیت : بالاخره به آخرخط رسیدیم برای خودمان . اینجا همان مقام فناست . اینجا دیگر هیچ چیزی وجود ندارد . نه خیر اینجاست و نه شر. نه قدبلند معنا دارد و نه قد کوتاه . نه ظلمت و نور . این جا همه یکی می شوند . اینجا همه بودنشان هیچ می شود . اینجاست که مقام تجرد محض اس . هیچ اثری از عوالم پایین همراه انسان نیست .


6. عالم هویت مطلقه : در مورد این عالم فقط میتوانیم بگوییم که هست ولا غیر چون اصلا هیچ عارفی وحتی پیامبر و امامان نمی توانند به آنجا برسند . همان که در قرآن گفته شب معراج پیامبر تا به فاصله ی دو کمان به خدا نزدیک شد . یعنی امکان ندارد حتی ایشان به هویت مطلقه برسند چون اگر برسند که دیگر خدا می شوند . آنجا مقام مخصوص خداست و از آن جهت است که خداون فرمود والله علی کل شی محیط . هیچ کس نمی تواند با خدا برابر شود . خدا بر همه محیط است .




۲ نظر