مقامات معنوی - مقام ششم - عزلت ( خلوت نشینی )

   

 اشاراتی به معانی


عزلت: گوشه نشینی، خلوت نشینی، کناره گیری از مردم، دوری از خلق.

 

 اشاراتی از قرآن


1- و اذ اعتزلتموهم و ما یعبدون الا الله فاوا الی الکهف ینشرلکم ربکم من رحمته و یهیئ لکم من امرکم مرفقاً اگر از مردم خود کناره جسته اید و جز خدا را نمی­پرستید، به غار پناه برید تا خدا رحمت خویش برشما ارزانی دارد و نعمت تان را در آن مهیا دارد. (کهف: 16)

2- اعتز لکم و ما تدعون من دون الله... فلمّا اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله... [ ابراهیم(ع)] من از شما و از آن چیزهایی که به جای خدا می­خوانید کناره می­گیرم و پروردگار خود را می­ خوانم باشد که به سبب خواندن پروردگارم به شوربختی نیفتم. پس چون از آنان و آن چه به جای خدا می­پرستیدند، کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر قرار دادیم. (مریم: 49-48)

3- فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً. پس هرگاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند در این صورت خدا برای شما راهی بر علیه آنها نگشوده ( یعنی مال و جانشان برشما مباح نیست) ( نساء: 90)

4- و ان لم تؤمنوا لی فاعتزلون (موسی گفت:)اگر به من ایمان نمی­ آوریدازمن کناره گیرید.(دخان: 21)

5- و یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلو النساء فی المحیض : (ای پیامبر)از تو از ایام حیض زنان سؤال می­کنند، بگو: آن رنجی است برای زنان در آن حال مردان از مباشرت آنان دوری کنند. (بقره: 222)

 
۱ نظر

تدریس بدایه الحکمه - استاد امینی نژاد - جلسه ی چهارم

شناسنامه :


نام    :     تدریس کتاب بدایه الحکمه علامه طباطبایی

مدرس :    استاد امینی نژاد

شماره  :   جلسه ی چهارم

موضوع :  زیادت وجود بر ماهیت

محدوده  : مرحله اول -  فصل سوم

مراقبۀ نفس با جوارح

حاکمیّت تن و فرماندهی جوارح به عهدة نفس است. اعمال و افعال انسانی از آن منشعب می­شوند و در نتیجه جوارح تابع اویند. اگر نفس، صالح و پاک شد،‌ عمل جوارح خوب می­شود و اگر ناپاک، جوارح به تبع او کارهای ناشایست انجام می­دهند. اگر قلب با مراقبه صالح و تمیز شد،‌ جای خدا می­شود که گفته­اند:« قلب مؤمن جایگاه عرش رحمان است». و در بعضی روایات آمده که حق تعالی می­فرماید:« من در آسمان و زمین نمی­گنجم، ولی در قلب بندة مؤمنم می­گنجم.»

اگر قلب الهی شد، همة حرکاتِ جوارح الهی می­شود. اگر نفس فاسد و شیطانی شد و در درون آن انجاس، کثافات و شیاطین خانه کرده باشند، حرکاتِ جوارح ابلیسی می­شود زیرا جوارح تابع متبوع بوده است. نتیجه آن که هر فعل و حرکتی از اعضاء و جوارح به اصل مربوط است. وقتی اصل در کثرت، تفرقه و ضلالت و یا در وحدت و جمع باشد، تابع به دلیل عقل و نقل از آن تبعیت می­کند.

مقامات معنوی - مقام پنجم - عابدین

اشاراتی به معانی


عابدین: پرستندگان، پرستش کنندگان.

 
اشاراتی از قرآن


1-ایاک نعبد و ایاک نستعین: تنها تو را می­پرستم و از تو یاری می­ جوییم. (فاتحه:5)

2-واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین: پروردگارت را پرستش کن تا تو را یقین بیاید.(حجر: 99)

3-بل الله فاعبدو کن من الشاکرین: بلکه خدا را بپرست و از سپاسگزاران باش.(زمر:66)

4- قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم: مسیح (ع) گفت: ای فرزندان اسرائیل! پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستید.(مائده: 72)

5-الله ربکم لا اله الا هو خالق کل شیء فاعبدوه: خداوند پروردگار شماست هیچ معبودی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید.(انعام: 102)

متن کتاب شرح فصوص رکن الدین شیرازی -قسمت اول - مقدمه اول

بسم الله الرحمن الرحیم


رب انعمت فزد

حمد فزون از حد و شکر برون از عد حضرت با عظمت الله را که نقش عالم و آدم بمحض جود و کرم ، از مکمن غیب عدم بقلم فیض اقدم ، بر لوح علم قدم رسم صورت بود انداخت ، و سپاس بی قیاس لایق بارگاه واجب الوجودی که نقوش صور علمی را به برکت نفس رحمانی روحانی حقایق اعیانی ساخت و در ورای استار غیب به اشعه ی انور بی عیب حیات وجود پرداخت ، وثنای بسزای بی منتها قادر قدرت نما را که آن اعیان را به قدرت کامله عیان گردانید و به حکمت شامله به حکم تنزل وجودی به مراتب شهودی آن را موصوف به صفت امکان گردانیدتا در صورت متعینات از مکامن غیب به مشاهد میادین شهود تاخت .


ای جلالت فرش عزت جاودان انداخته      عکس نورت تابشی در کن فکان انداخته

کیست جان از عکس انوار جمالت تابشی     چیست تن خاکی درو آب روان انداخته

یک نظر کرده خروش از عالمی برخاسته     یک سخن گفته غریوی در جهان انداخته

اقبال با مراقبه است

حضرت صادق (ع) فرمود:« هرکه نماز خواند و در نماز خود اقبال داشته و توجه او به نمازش باشد و در نماز حدیث نفس نکند و در فکر و تذکّر دیگری نباشد و یا سهوی نکند، در نماز اقبال می­کند؛ خدا هم مادامی که او بر نماز خود اقبال کرده، به او اقبال می­کند. بسا هست که نصف نماز او بالا می­رود ( به اندازة توجّه و اقبال او) و بسا ربع یا ثلث یا خمس آن!! جز این نیست که بندگان مأمور شدند تا برای تکمیل آن چه که از واجبات از دست رفته و فوت شده نماز گزارند و نوافل را به جا آورند.»

از این بیان گهربار امام (ع) به این نتیجه می­رسیم که توجّه، تمرکز، صعودِ عبادات و پذیرش آن از طرف پروردگار به مراقبه و توجّهِ حواس – نه صرف آداب ظاهری – بستگی دارد؛ بلکه کمال نماز به اقبال و توجّه است. چون خداوند بندگانش را دوست دارد و می­خواهد به نحوی آنان را به مراتب عالیه برساند، فرموده است:« اگر در نماز کسر، ‌نقص و بی­توجهی بوده است؛ با نوافل و مستحبات، واجباتِ منقوصه (ناقص) را تکمیل کنید». البته در تمام عبادات هر اندازه مراقبة نیّت و فکر، بهتر و مستقیم تر و بدون اعوجاج و پراکندگی باشد، اقبال در آن بیشتر شود و حق هم به آن بنده اقبال می­نماید.

اضافات دعاى عرفه

دعای عرفه


 دعاى عرفه امام حسین(ع) در همه کتب ادعیه معروف و مشهور است، لکن در قسمت الحاقى که ابتداء آن این طور آمده است: ((الهى انا الفقیر فى غناى...)) بحث است که این قسمت از امام صادر شده یا از سید بن طاوس ابداع شده است. حضرت آیت الله بهجت مدت‏ها بر این باور بودند که بخش الحاقى از امام است. امابعد فرمودند: شخصى در مشهد گفت: روز عرفه‏ اى مشغول خواندن آن قسمت الحاقى شدم، پس مرحوم سید بن طاوس که بلند بالا بود را دیدم (به مکاشفه) و به بنده گفت: این بخش از منشأت خود من است.

دستور آیت الله قاضی ره برای ماههای سه گانه ؛ رجب، شعبان، رمضان

سید علی قاضی طباطبایی


قبل از این مطلب عرض می کنم که   دستورالعمل استاد کمیلی   نیز برنامه ی کاملی برای این ایام است ( بهتر و حتی واجب است که سالک دنبال این استاد و آن استاد نگردد و یکی که پیدا کرده است را کاملا داشته باشد و  دستوراتش را انجام دهد و بیشتر در خود بکاود که گنج واقعی در درون است لذا توصیه می کنیم از همان دستورالعمل استاد کمیلی که خیلی کامل است استفاده کنید و تمام تلاشتان را بکنید که همان هفتاد مورد را به درستی انجام دهید )


اعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین

اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است:

حالات سالکین

ینفسم السالک من حیث القوه و الضعف الی ثلاثه اقسام :

القسم الاول : من سلک الطریق الباطنی و انفتح علیه الباب الا انه لاسباب طارئه توقف معرضا عنه و لم یستمر فمثل هذا حاله اسوا عنداﷲ من غیر السالک الذی لم یطرق هذا الباب و لم یدخل .

القسم الثانی : السالک المبتلی بالکرامات و المکاشفاف فقد یشتغل بهما و یغفل عن المقصد الاعلی و هو معرفه الله .

القسم الثالث :السالک المستمر فی سیره من مرحله ادنی الی مرحله اعلی و ذلک تحت تربیه استاذ کامل


ترجمه  : سالکین از نظر ضعف و قوت سه دسته اند :

دسته اول کسانی اند که راه باطن را می پیمایند و دریچه ای از درون به روی ایشان بازمی گردد، اما وقتی که عوامل باز دارنده ای دست به هم دهد در حالی که از باطن روی گردان شده متوقف

شده و ادامه نمی دهند حال سالکانی اینچنین نزد خداوند بدتر از حال سالکانی است که اصلا با این راه آشنا نیستند

دسته دوم سالکانی اند که به کرامات و مکاشفه هایی امتحان می شوند و به آن دو مشغول شده، از مقصد نهایی که همان معرفت خداوند باشد غافل می مانند .

دسته سوم سالکانی اند که در سیر خود از پایین ترین مراحل به بالاترین مراحل پیوسته حرکت می کنند و این سیر پیوسته تحت تربیت استاد کامل است

اعمال ظاهری

 اعمال ظاهری


منشأ اخلاق زشت، آلوده شدن به افراط و تفریط و توجه به اعمال ظاهرى بدون توجه به حقیقت عمل است. شخص عبادتى را به عادت انجام مى‏دهد ؛اما توجه به باطن ندارد و چه بسا اگر دقیق شویم مى‏بینیم از دون به تقدیرات الهى اعتراض دارد. نفس آن کس که به اعمال ظاهرى صرف توجه دارد مانند اتاقى است که نقش و نگار زیبایى دارد ولى کف آن اتاق جاى مزبله است ! همانگونه که بیمارى بدن تنها با مالیدن پماد بر پوست درمان نمى‏شود و باید با پرهیز از بعضى چیزها و نوشیدن بعضى داروها بیمارى را درمان کرد، بیماریهاى نفس هم نیاز به درمان همراه با پرهیز و مراقبه دارد. نکته مهم قابل توجه اینست که از مراقبت دایمى نباید غافل بود که مبادا آن صفت رذیله دوباره عود کند. عمل ظاهرى بدون حقیقت و باطن مانند علف هرزه‏اى است که پیرامون گیاه بروید و موجب عدم ترقى و رشد گیاه مى‏شود. در واقع با خلوص نیت است که باطن پاک شده و رشد مى‏کند و با تکیه صرف بر ظواهر، رشد حقیقى انجام نمى‏گیرد.