شناسنامه :
نام : تدریس کتاب بدایه الحکمه علامه طباطبایی
مدرس : استاد امینی نژاد
شماره : جلسه ی چهارم
موضوع : زیادت وجود بر ماهیت
محدوده : مرحله اول - فصل سوم
حاکمیّت تن و فرماندهی جوارح به عهدة نفس است. اعمال و افعال انسانی از آن منشعب میشوند و در نتیجه جوارح تابع اویند. اگر نفس، صالح و پاک شد، عمل جوارح خوب میشود و اگر ناپاک، جوارح به تبع او کارهای ناشایست انجام میدهند. اگر قلب با مراقبه صالح و تمیز شد، جای خدا میشود که گفتهاند:« قلب مؤمن جایگاه عرش رحمان است». و در بعضی روایات آمده که حق تعالی میفرماید:« من در آسمان و زمین نمیگنجم، ولی در قلب بندة مؤمنم میگنجم.»
اگر
قلب الهی شد، همة حرکاتِ جوارح الهی میشود. اگر نفس فاسد و شیطانی شد و
در درون آن انجاس، کثافات و شیاطین خانه کرده باشند، حرکاتِ جوارح ابلیسی
میشود زیرا جوارح تابع متبوع بوده است. نتیجه آن که هر فعل و حرکتی از
اعضاء و جوارح به اصل مربوط است. وقتی اصل در کثرت، تفرقه و ضلالت و یا در
وحدت و جمع باشد، تابع به دلیل عقل و نقل از آن تبعیت میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
رب انعمت فزد
حمد فزون از حد و شکر برون از عد حضرت با عظمت الله را که نقش عالم و آدم بمحض جود و کرم ، از مکمن غیب عدم بقلم فیض اقدم ، بر لوح علم قدم رسم صورت بود انداخت ، و سپاس بی قیاس لایق بارگاه واجب الوجودی که نقوش صور علمی را به برکت نفس رحمانی روحانی حقایق اعیانی ساخت و در ورای استار غیب به اشعه ی انور بی عیب حیات وجود پرداخت ، وثنای بسزای بی منتها قادر قدرت نما را که آن اعیان را به قدرت کامله عیان گردانید و به حکمت شامله به حکم تنزل وجودی به مراتب شهودی آن را موصوف به صفت امکان گردانیدتا در صورت متعینات از مکامن غیب به مشاهد میادین شهود تاخت .
ای جلالت فرش عزت جاودان انداخته عکس نورت تابشی در کن فکان انداخته
کیست جان از عکس انوار جمالت تابشی چیست تن خاکی درو آب روان انداخته
یک نظر کرده خروش از عالمی برخاسته یک سخن گفته غریوی در جهان انداخته
حضرت صادق (ع) فرمود:« هرکه نماز خواند و در نماز خود اقبال داشته و توجه او به نمازش باشد و در نماز حدیث نفس نکند و در فکر و تذکّر دیگری نباشد و یا سهوی نکند، در نماز اقبال میکند؛ خدا هم مادامی که او بر نماز خود اقبال کرده، به او اقبال میکند. بسا هست که نصف نماز او بالا میرود ( به اندازة توجّه و اقبال او) و بسا ربع یا ثلث یا خمس آن!! جز این نیست که بندگان مأمور شدند تا برای تکمیل آن چه که از واجبات از دست رفته و فوت شده نماز گزارند و نوافل را به جا آورند.»
از این بیان گهربار امام (ع) به این نتیجه میرسیم که توجّه، تمرکز، صعودِ عبادات و پذیرش آن از طرف پروردگار به مراقبه و توجّهِ حواس – نه صرف آداب ظاهری – بستگی دارد؛ بلکه کمال نماز به اقبال و توجّه است. چون خداوند بندگانش را دوست دارد و میخواهد به نحوی آنان را به مراتب عالیه برساند، فرموده است:« اگر در نماز کسر، نقص و بیتوجهی بوده است؛ با نوافل و مستحبات، واجباتِ منقوصه (ناقص) را تکمیل کنید». البته در تمام عبادات هر اندازه مراقبة نیّت و فکر، بهتر و مستقیم تر و بدون اعوجاج و پراکندگی باشد، اقبال در آن بیشتر شود و حق هم به آن بنده اقبال مینماید.
دعاى عرفه امام حسین(ع) در همه کتب ادعیه معروف و مشهور است، لکن در قسمت الحاقى که ابتداء آن این طور آمده است: ((الهى انا الفقیر فى غناى...)) بحث است که این قسمت از امام صادر شده یا از سید بن طاوس ابداع شده است. حضرت آیت الله بهجت مدتها بر این باور بودند که بخش الحاقى از امام است. امابعد فرمودند: شخصى در مشهد گفت: روز عرفه اى مشغول خواندن آن قسمت الحاقى شدم، پس مرحوم سید بن طاوس که بلند بالا بود را دیدم (به مکاشفه) و به بنده گفت: این بخش از منشأت خود من است.
قبل از این مطلب عرض می کنم که دستورالعمل استاد کمیلی نیز برنامه ی کاملی برای این ایام است ( بهتر و حتی واجب است که سالک دنبال این استاد و آن استاد نگردد و یکی که پیدا کرده است را کاملا داشته باشد و دستوراتش را انجام دهد و بیشتر در خود بکاود که گنج واقعی در درون است لذا توصیه می کنیم از همان دستورالعمل استاد کمیلی که خیلی کامل است استفاده کنید و تمام تلاشتان را بکنید که همان هفتاد مورد را به درستی انجام دهید )
اعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین
اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است:
ینفسم السالک من حیث القوه و الضعف الی ثلاثه اقسام :
القسم الاول : من سلک الطریق الباطنی و انفتح علیه الباب الا انه لاسباب طارئه توقف معرضا عنه و لم یستمر فمثل هذا حاله اسوا عنداﷲ من غیر السالک الذی لم یطرق هذا الباب و لم یدخل .
القسم الثانی : السالک المبتلی بالکرامات و المکاشفاف فقد یشتغل بهما و یغفل عن المقصد الاعلی و هو معرفه الله .
القسم الثالث :السالک المستمر فی سیره من مرحله ادنی الی مرحله اعلی و ذلک تحت تربیه استاذ کامل
ترجمه : سالکین از نظر ضعف و قوت سه دسته اند :
دسته اول کسانی اند که راه باطن را می پیمایند و دریچه ای از درون به روی ایشان بازمی گردد، اما وقتی که عوامل باز دارنده ای دست به هم دهد در حالی که از باطن روی گردان شده متوقف
شده و ادامه نمی دهند حال سالکانی اینچنین نزد خداوند بدتر از حال سالکانی است که اصلا با این راه آشنا نیستند
دسته دوم سالکانی اند که به کرامات و مکاشفه هایی امتحان می شوند و به آن دو مشغول شده، از مقصد نهایی که همان معرفت خداوند باشد غافل می مانند .
دسته سوم سالکانی اند که در سیر خود از پایین ترین مراحل به بالاترین مراحل پیوسته حرکت می کنند و این سیر پیوسته تحت تربیت استاد کامل است
منشأ اخلاق زشت، آلوده شدن به افراط و تفریط و توجه به اعمال ظاهرى بدون توجه به حقیقت عمل است. شخص عبادتى را به عادت انجام مىدهد ؛اما توجه به باطن ندارد و چه بسا اگر دقیق شویم مىبینیم از دون به تقدیرات الهى اعتراض دارد. نفس آن کس که به اعمال ظاهرى صرف توجه دارد مانند اتاقى است که نقش و نگار زیبایى دارد ولى کف آن اتاق جاى مزبله است ! همانگونه که بیمارى بدن تنها با مالیدن پماد بر پوست درمان نمىشود و باید با پرهیز از بعضى چیزها و نوشیدن بعضى داروها بیمارى را درمان کرد، بیماریهاى نفس هم نیاز به درمان همراه با پرهیز و مراقبه دارد. نکته مهم قابل توجه اینست که از مراقبت دایمى نباید غافل بود که مبادا آن صفت رذیله دوباره عود کند. عمل ظاهرى بدون حقیقت و باطن مانند علف هرزهاى است که پیرامون گیاه بروید و موجب عدم ترقى و رشد گیاه مىشود. در واقع با خلوص نیت است که باطن پاک شده و رشد مىکند و با تکیه صرف بر ظواهر، رشد حقیقى انجام نمىگیرد.