- شفاعت

 
1- اشاراتی به معانی

شفیع: میانجی گر، پا در میانی کردننده، خواهش گر، وساطت گر.

 
2- اشاراتی از قرآن


1- ما من شفیع الاّ من بعداذنه:هیچ میانجیگری درکار نیست مگر بعد ازاذن او (خداوند). (یونس: 3)

2- من یشفع شفاعهُ حسنهُ یکن له نصیب منها: هرکس میانجی گری نیکویی کند بهره ای از آن

می ­برد. (نساء:85)

3- لا یملکون الشفاعه الا من اتخّذ عند الرحمان عهداً: اختیار میانجی گری ندارند جز آن کس که از خداوند بخشنده پیمانی گرفته باشد. (مریم: 87)

4- یومئذٍ لا تنفع الشفاعه الاّ من اذن له الرحمان: در روز قیامت میانجی گری سود ندارد مگر میانجی گری کسی که خداوند بخشنده بدو اجازه داده است. (طه: 109)

5- و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی: آنان (انبیاء ) جز برای کسی که خداوند از او خرسند باشد

میانجی گری نمی­ کنند. (انبیاء:28)

6- من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه : کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورَد. (بقره : 255)

 
3-اشاراتی از احادیث

 
1-پیامبر (ص): «شفاعت من شامل آن کسی از امتم می­شود که اهل بیت مرا دوست داشته باشد.» (کنز العمال ح 39057)

2- پیامبر (ص) : «(در روز قیامت ) زمانی که به مقام محمود برسم برای مرتکبان گناهان کبیره امت خود شفاعت می­کنم و خداوند شفاعت مرا درباره آنها می­پذیرد.» (امالی صدوق ص 370)

3- امام صادق (ع): «در روز قیامت ما برای شیعیان گناهکار خود شفاعت می­کنیم و اما نیکوکاران را خداوند خود نجات داده است.» (فضایل الشیعه ص 77)

4- پیامبر (ص) :« شفاعت کردن مخصوص پیامبران و اوصیاء و مؤمنان و فرشتگان است .» (بحار 8 /58)

5- پیامبر (ص) : «روز قیامت من شفاعت می­کنم و شفاعتم پذیرفته می­شود و علی و اهل بیتم نیز شفاعت می­کنند و شفاعتشان پذیرفته می­شود.» (مجمع البیان 1 /223)

6- علی (ع):« شفیع مردمان، عمل به حق و پای بندی به راستی است. »( غررالحکم ح 5789)

7- پیامبر (ص) : «همانا نزدیک ترین شما به من در فردا (قیامت) و سزاوارترین شما به شفاعت من راستگوترین، امانت دارترین، خوش اخلاق ترین و نزدیک ترین شما به مردم است» ( امالی صدوق ص 598)

8- امام باقر (ع):« انسان به اندازه عمل خود در حق دو نفر شفاعت می­کند انسان برای قبیله و خانواده خود به اندازه عمل خود شفاعت می­کند و این مقام محمود است.» (بحار 8/ 43)

9- پیامبر (ص) :«مؤمنانی که کمتر از همه حق شفاعت دارند برای سی نفر شفاعت می­کنند. »(بحار 8/ 58)

10- پیامبر (ص) : «سه گروه نزد خدای عزوجل شفاعت می­کنند و شفاعتشان پذیرفته می­شود: پیامبران، سپس عالمان و بعد شهیدان» (الخصال ص 156)

 

4-نکته ها

 

*منظور ما از شفاعت در این جا شفاعت در دنیا نیست، بلکه مقامی است که خداوند به کسی اذن می­دهد تا تعداد و یا گروهی را میانجیگری کرده و از گرفتاری نجات دهد، اما واسطه شدن هر موجودی باید از سوی خداوند تأکید شود. اینکه بعضی در دنیا انغمار در گناهان می­کنند و دلشان را سیاه می­نمایند و بعد امید به وساطت گری پیامبر و امام و دیگر وسائط دارند، کاری است ناصواب که به سوء عاقبت دچار می­شوند. باید شخص در این عالم دنیا با سعی، ربط خود را با شفعاء خود حفظ کند و حقوق سنگین و کارهایی که مانع اصلی است با تلاش و همت و توسل برطرف نماید.

*قاعده ای در بین نیست که هر کس بفهمد در برزخ و قیامت چه وقت و زمان از زمانهای ملکوتی آخرت، خواهش گر و پا درمیان کننده به داد او می­رسد، لذا نباید از جدّ و جهد و طاعت کم بگذارد.

شیطان این مسأله را تلقین می­کند که رحمت خدا واسع است، امید به رحمت خدا گناهان را می­آمرزد و حقوق را اداء می­کند و دائره شفاعت آنقدر گسترده است که انسان راه به آتش جهنم پیدا نمی­کند.

*شافع با شخص مجرم و مشکل دار، ممکن نیست که بدون سنخیت و ربط، وساطت گری کند بلکه یک ربط لازم دارد. کسانی که ذرّیه پیامبر را آزار و اذیت می­کنند، پیامبر فرمود:«شفاعت من نصیب آنان نمی­شود» (امالی صدوق ص 370) چون ربطی در کار نیست و عمل نامربوط، خط قرمزی روی شفاعت می­کشد.

از آنجایی که اسباب شفاعت بسیار است مانند قرآن، نماز، روزه، محبت امیرالمؤمنین، ولایت ائمه، مؤمنین و...، پس اینکه کدام شفیع سبب آزادی شخص می­شود؟ بر اکثریت مردم مجهول است، لذا در دنیا باید اهتمام در عمل صالح بکند تا بهترین شفعاء در برزخ و قیامت نصیب او گردد.

اگر قرآن برای کسی وساطت کند، قاری آن باید سنخیت با فرامین قرآن داشته باشد والاّ دروغگو و کم فروش و ... را قرآن مذمّت کرده است پس چطور می­شود قرآن در قیامت دروغگو را شفاعت کند که نه به نقل و نه به عقل جور در می­آید؟! به هر تقدیر، شخص مجرم و مطرود، در قیامت برای رهایی از جهنم به وساطت بزرگ احتیاج دارد. بزرگ ترین شفیع، پیامبر(ص) و امام ها (ع) هستند و دیگر میانجیگری ها در مراتب پایین تر قرار دارند خدا کند ربط ما در دنیا به بزرگترین باشد که در آنجا این وساطت گری نصیب ما گردد.

*مراد از مقام محمود که در قرآن آمده یکی از مصادیق کامله آن، مرتبه شفاعت کامله است که روز قیامت در درجه اول به پیامبر و در درجات بعدی به انبیاء و اوصیاء و اولیاء و... داده می­شود . این مقام پسندیده معنوی در سایه عبادت و عبودیت پیدا می­شود و خداوند خودش شفاعت را برای اولیاء الهی پسندیده است نه آنکه ایشان نسبت به بندگان از خدا مهربانتر باشند.« یَبعَثُک ربک مقاماً محموداً »( اسراء: 79)

اما ارتباط خویشی و تناسب روحی با کسی که مقام محمود دارد سود شفاعت را نصیب می­نماید. چون فرزند صفیّه، دختر عبدالمطلب درگذشت عمر جلو آمد و به صفیه گفت: گوشواره ات را بپوشان که خویشی تو به رسول خدا (ص) نفعی به تو نمی­ رساند. صفّیه گفت: اصلاً گوشواره ای در من تو دیدی؟ ای فرزند زن... پس صفیّه (عمه پیامبر) بر رسول خدا داخل شد در حالی که گریه می­کرد و شکایت می­نمود.

پس مردم برای نماز جماعت جمع شدند پیامبر فرمود: «چگونه است که اقوامی گمان می­کنند که خویشی من سودی ندارد؟! من اگر در مقام محمود بایستم حتی از دین خارج شده های شما را می­توانم شفاعت کنم. (بیان السعاده 4 /442)

از مجموع نقل ها برمی­ آید که مقام شفاعت هنگام مرگ و احتضار برای عموم نیست بلکه میانجی گری برای روز قیامت است.

*در سوره انعام آیه70 می­فرماید: « ای پیامبر آنان را انذار کن مبادا کسی به کیفر آنچه کسب کرده به هلاکت افتد در حالی که برای او در برابر خدا یاری و شفاعت گری نباشد.»

کنایه از اینکه چون آنان به تو ایمان نیاورده اند تو در شفاعت آنان کاری نمی­توانی کنی که از شفاعت تو بهره مند شوند پس به دنیا مغرور نشوند که در قیامت جز خداوند چیزی به کمک آنها نمی­آید.

سپس در آیه 71 می­فرماید: « آیا به جای خدا چیزی را بخوانیم که نه سودی به ما می­رساند و نه زیانی؟» پس برای مشرکان هنگام نزول عذاب استعانه و میانجی گری پیامبر فایده ای ندارد. اینان قبل از آمدن عذاب می­گفتند: «خدایانشان شفاعت می­کنند» حال آنها ضرر را نمی­توانند دفع کنند و باید بگویند ما ستمکاریم.

*پیامبرِ رحمت برای دو عالم، دلسوز و حریص بر ایمان آوردن مردم که حاضر بود هر کاری برای ایمان آوردن آنها انجام دهد، اما آنان علاوه بر اینکه هیچ چراغ سبزی نشان نمی­دادند بلکه در مقام انکار و استهزاء بر می­آمدند.

خلاصه کلام آنکه باید برای کسی که می­خواهد شفاعت شود یک تناسب روحی و سنخیت و نزدیکی باشد تا از این مقام عظمی بهره برد.

البته نکته ای دقیق و ظریف است که وساطت در واقع نوعی درخواست از کسی هست که مقامی دارا بوده تا از احسان آن صاحب مقام استفاده شود. این قضیه فقط مربوط به آخرت نیست چنان که در دنیا انبیاء و امامان برای بعضی افرادی که کارهای اشتباه کردندو اظهار توبه نمودند وساطت کردند. آنان در حق این افراد دعا نموده و با تصرف از خدا طلب آمرزش و سعادت برای افراد می­کردند. اما ظهور این شفاعت کبری در قیامت، ظهور و بروزش بسیار است. البته هرکسی که از شافع خواهش می­کند، امضاء حق تعالی با مشفّع همراه است یعنی اختیاری که در وساطت گری، حق به او می­دهد امضاء نائب همان امضاء منوب عنه است.

*درتفسیر المیزان 1 /265-235 بحث مفصلی درباره شفعاء و اقسام شفاعت از عقل و کتاب و سنت و شفاعت تکوینی و تشریعی کرده است. از جمله گوید: «کسی که لیاقتی برای رسیدن به کمالی ندارد درست مانند یک امّی است که می­خواهد به شفاعت، اعلمِ علما شود، با اینکه اصلاً سواد و استعداد نداشته و ارتباطی با شفیع ندارد آنگاه چطور به او عطاء شود.

اگر برده ای اصلاً از مولایش اطاعت نمی­کند با وجود تمرّد می­خواهد مورد عفو اربابش قرار گیرد با اینکه مقتضی در او موجود نیست شفاعت در مورد او فایده ای ندارد.

*در حقیقت شفاعت، واسطه شدن در رساندن نفع و یا دفع ضرر است، به نحو حکومت نه به نحو مضاد و تقارض. شفاعت خودش یکی از مصادیق سببیّت است و شخص متوسل به شفیع، در حقیقت می­خواهد سبب نزدیک تر به مسبب را واسطه کند میان مسبب و سبب دورتر، تا این سبب، جلوی تأثیر سبب قبلی را بگیرد.

عده ای از یهود می­­گفتند: ما از فرزندان پیامبران هستیم و پدرانمان از ما شفاعت می­کنند. خداوند (بقره : 48) فرمود:« شفاعت از اینان پذیرفته نمی­شود» پس با این بیان حق تعالی افکار و عقاید پوچ یهود و امثال آنان که عملی نداشته و صرف خویشاوندی را برای وساطت اصل می­دانند رد کرده اما اصل شفاعت را رد نکرده است.

*از آنجایی که مالکیت مطلق از حق تعالی است و خزینه های او نا متناهی است پس هر کس را بخواهد مقام شفاعت می­دهد و از مالکیت و خزینه او چیزی کم نمی­شود البته این لطفی است که مالک الملوک به بعضی ها عنایت خاص می­کند که این موهبت نصیب مقربین بیشتر می­گردد.

اما افرادی که در صدد اذیت و آزار اولیاء و انبیاء در آمدند از شفاعت بهره نمی­برند درسوره هود آیات 37-36 خداوند فرمود: « به نوح وحی رسید که از میان قوم تو، جز آنها که ایمان آورده اند دیگر کسی ایمان نخواهد آورد بنابراین از کارهایی که مرتکب می­شوند غمگین مباش، کشتی را تحت نظارت ما و بر طبق وحی ما بساز و درباره آنهایی که ستم کرده اند شفاعت مکن که آنها غرق شدنی هستند.»

پس وساطت نوح برای آنان دیگر هیچ فایده ای نداشت و اجل آنان سر رسید و محکوم به غرق شدن گشتند.

وقتی در دنیا این چنین باشد در آخرت به طریق اولی قابلیت هیچ گونه شفاعتی نخواهد داشت آنچه از آیه 87 سوره مریم استفاده می­شود این است که « در روز قیامت از شفاعت بی نصیب اند، مگر کسی که با خدای عهد و پیمانی بسته باشد »

یعنی بندگان مالک این نیستند که مورد شفاعت قرار گیرند مگر شفاعت کسانی را که نزد خدا عهدی دارند و منظور از این عهد اظهار ایمان و اقرار به وحدانیت خدا و تصدیق پیامبران و آنچه آنان فرموده اند می­باشد.

*آنچه که از مضامین اخبار برمی­ آید به انبیاء و اوصیاء و ائمه و اولیاء و... همه به رضایت حق این مقام وساطت به آنها داده می­شود. در روز قیامت مقام محمود از برای پیامبر است و این بالاترین مقام برای شفاعت می­باشد. اینکه خداوند به پیامبر فرمود: « به زودی پروردگارت تو را عطا می­کند تا خوشنود شوی »(ضحی: 5-4) امام باقر (ع) فرمود: «به خدا سوگند آن شفاعت است.»

یعنی هر تقاضایی درباره هر کس در قیامت رسول خدا، از حق تعالی بنماید در میانجی گری و وساطت قبول می­کند. بله هر کس در طول مقام پیامبر باشد از نظر مقامی و رتبی، مقام شفاعت به آنها داده می­ شود.

* یک عده محروم از شفاعت هستند مانند شکّاکان، مشرکان، کافران، منکران، کسی که به مسئله شفاعت اعتقاد نداشته باشد، قدرتمند مستبد و ستمگر، غلوّ کننده که از دین خارج شده است، ناصبین (وهابیان) و...

اما گروه مؤمنین یک دسته کارشان نیکو و عملشان صالح است که انشاءالله مشکلی ندارند. اما دسته ضعیف و گناهکاران از امت، احتیاج به شفاعت دارند. امام صادق(ع) فرمود:« مؤمنی که چون ساقه گیاه، گاه کج و گاه راست می­شود؛ چنین مؤمنی دستخوش هول و هراس های دنیا و آخرت می­شود او از جمله کسانی است که برایش شفاعت می­شود، ولی خودش قدرت شفاعت کردن را ندارد». ( الکافی 2/ 248)

*در مصادیق شفاعت در اخبار و آثار گوناگون اشاره کرده اند تا کسانی که به این مسأله می­خواهند بنگرند، دریابند که اکمل شفاعت برای پیامبر و امام است و بعد از اینان قرآن، انبیاء، عالمان، شهدا، اوصیاء، فرشتگان، اهل بیت پیامبر، خویشاوندی ، امانت، توبه، ‌عمل به حق، راستی، جهاد در راه خدا، کلمه توحید و...

از آن طرف هر چه محبوب را رنجیده خاطر کند و موجب خشم او شود، می­تواند باعث شود که از این مقام عظمی محروم ماند، و این یک دقت لازم دارد که اهل بصیرت به آن پی می­برند. مثلاً مراء و جدال یکی از مسائلی است که نهی از آن شده است که آن سبب می­شود که انسان به این لطف نایل نیاید.

صحابه گفتند: روزی پیامبر بر ما وارد شد و ما در حال مجادله با یکدیگر درباره مسئله ای دینی بودیم پیامبر سخت در خشم شد چنانکه تا آن وقت وی را بدان حد خشمگین ندیده بودیم. سپس فرمود: پیشینیان شما را جدال و مراء هلاک کرد آنگاه فرمود: « مجادله را ترک گویید چه مؤمن هرگز در بحث به ستیز نمی­پردازد. مجادله را ترگ گویید که مجادله گر زیان دیده است و من در روز قیامت از آنکه مناقشه کند شفاعت نکنم.

مجادله را ترک گویید که من آن را که ترک مجادله کند در حالی که حق با اوست سه خانه در بهشت ضمانت خواهم کرد. سه خانه در باغهای جنت و در میانه آن و بالاترین طبقه آن. مجادله را ترک کنید زیرا پروردگارم بعد از پرستش بتان اولین چیزی که مرا از آن نهی فرمود مراءِ بود.» ( چهل حدیث ص 26- بحار 2 /138)

*نکته ای که امامان به آن اشاره کرده اند از جمله حضرت صادق (ع) فرمود:«به خدا سوگند من از برزخ، بر شما شیعیان می­ترسم و آن از هنگام مرگ تا روز قیامت می­باشد. اما در قیامت همگی شما شیعیان با شفاعت پیامبر یا جانشینش در بهشت خواهید بود»( فروع کافی 3/ 242)

پس مؤمن که بین خوف و رجاء است از یک طرف امیدوار به شفاعت قیامت است و از طرف دیگر از برزخ خود ترس دارد، پس باید در دنیا مواظب باشد که کارش بر موازین اعتدال و صراط مستقیم باشد و از توسل به صاحبان شفاعت غافل نگردد.

*اگر کسی از رحمت های گوناگون حق در این دنیا همانند صحت، حیات، امنیت، هدایت، ولایت و فرصت برای اصلاح نفس استفاده نکند در آن عالم نیز بی بهره از رحمت های حق بوده و از شفاعت شفیعان نیز محروم خواهد ماند.

جلوه شفاعت شافعان در این عالم هدایت و ولایت آنهاست و در آن عالم باطن هدایت شفاعت است؛ به هر مقدار که هدایت شود به شفاعت خواهد رسید، گرچه فضل و کرم آنان بیش از آن است که فکرمان به آنها رسد، اما محرومیت به اندازه همان که در دنیا بوده می­شود». (چهل حدیث ص 150)

پیامبر (ص) نزد حسین (ع) آمد و حسین (ع) در خواب بود. حسین را گرفت و بر سینه خود نهاد و میان دو چشم او بوسه داد و فرمود: « پدرم فدای تو باد! چنان است که می­بینم گروهی از این امت که به شفاعت من امید بسته اند در خونت بغلطانند، گروهی که نزد خدا بهره ای از خیر ندارند. » ( بحار44 /313)

*از مضامین آثار معلوم می­گردد که شفاعت، آخر کار مؤمن در قیامت است چه آنکه در وقت بیچارگی کامل و اضطرار زیاد، شخص می­بیند که راه فرار و نجاتی ندارد متوسل می­شود به هر چیزی که می­داند او را نجات می­دهد. اینکه رسول خدا فرمود: « شفاعت خود را ذخیره برای اهل گناهان کبیره کردم » ( شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 374) یعنی آخرین وسیله و کاربرد برای نجات اهل محشر، شفاعت است.

*در زیارت جامعه کبیره از امام هادی (ع) نسبت به ائمه علیهم السلام می­گوییم: « لکم الدرجات الرفیعه و المقام المحمود... و الشفاعه المقبوله ..برای شما درجات بلند و مقام محمود و شفاعت قبول شده است.» پس آنان همانند پیامبر دارای مقام محمود و شفاعت گری برای امت هستند چه آنکه وارث و نائب آنچه منوب دارد را خواهد داشت و طبق فرموده امام صادق (ع): « آنچه بر پیغمبر و علی (ع) جاری شد بر امامان راهنما یکی پس از دیگری جاری است» . ( شفاء الصدور ص 331)

*در پایان زیارت عاشورا در سجده از امام صادق(ع) چنین آمده که به خدا عرضه می­داریم «اللهم الرزقنی شفاعه الحسین یوم الورود: خدایا روزی کن به من شفاعت حسین (ع) را در روز قیامت»

پس امید داشتن و توسل به آنان لزوم دارد و برای این منظور در اهتمام به کارهایی که سبب عنایت و وساطت آنان شده نباید کوتاهی کرد و دریغ ورزید.