منظور از سلوکِ پلکانی، چنانکه از اسم آن پیداست، این است که سالک تا پله ها و گام های نخستین را برندارد، و نتایج آن را به دست نیاورد اجازۀ قدم نهادن در مرحلة بعدی یا منزل بعدی را ندارد؛ زیرا در این شیوه فرض بر این است که اگر سالک پیش از آنکه مرحله و منزل پیشین را به طور کامل طی کند و شرایط و فروعات آن را انجام دهد، به مرحلة بعدی قدم بگذارد، برای او فایده ای دربر ندارد، و کار بیهوده ای انجام داده است. چه بسا این کار باعث انحطاط او به مراحل قبل شود. چون سیروسلوک بر باطن و ظاهر سالک اثر میگذارد؛ هنگامیکه حال سالک براثر مجاهدت های فراوان، تغییر کند، وقت آن رسیده است که از مقامی به مقام بالاتر صعود کندنقشة کلی این شیوۀ طرح مراحل و حالات و منازل در برخی از احادیث ائمه(ع) بیان شده بود، اما در ابتدا زهّاد مسلمان فقط واجبات و نوافل را انجام می دادند و از محرمات پرهیز می کردند؛ سپس کم کم به دلیل دقت و کثرت در انجام آنها این عبادات به صورت سیروسلوکِ باطنی و معنوی رخ نمود، که آن را به فعل الهی نسبت می دادند و آنها را فوائد می خواندند. با دریافت این فوائد و به کاربردن نامهای خاص برای آنها و تثبیت آنها در اذهان، نخستین شکل از تجربة عرفانی در اسلام پدید آمد. سپس این تجارب به تدریج تنوع یافت. درنتیجه، عرفای اولیه در آن سیر معنوی، نوعی ترقی را مشاهده کردند و هر یک از مراتب صعود را مقتضی وقتی خاص دیدند. با تعیین این مراتب و درجات، عنوان دیگری به فوائد داده شد و آن عنوان منازل سلوک بودپس ازآن، عرفا این منازل را با نامِ حالات و مقامات کنار هم چیدند و برخی نیز کتبی مختص در شرح این مراحل نگاشتند. اما چون سیروسلوک عارفان متنوع بود، عارفانی که به بحث منازل سلوک پرداخته اند بهطورکامل بر سر تعداد این مقامات و عناوین و ترتیب دقیق آنها اتفاق نظر ندارند. اما میتوان مشترکات آنها را استخراج کرد و ترتیب کلی مقامات را بدست آورد.

سلوکِ پلکانی در قرآن کریم


عارف، که کمال را در صعود و رسیدن میداند، برای وصول به مقصد اصلی و عرفان حقیقی، عبور از یک سلسله منازل و مراحل و مقامات را لازم میداند و نام آن را سیروسلوک میگذارد.سیروسلوک عبد به سوی خدا سیری طولی است، نه عرضی. منظور از طولی در اینجا، طولی در هندسة الهی است، نه در هندسة طبیعی؛ یعنی به مکانت برتر راه یافتن است، نه به مکان برتر رفتن. ازای نرو، زاد و توشه ای طلب میکند تا انسان را در سیر به مکانت برتر کمک کند. خداوند از سیروسلوک به عنوان یک سفر صعودی وطولی یاد میکند و در سورۀ مجادله میفرماید: «یرفع الله الذین امنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات»(مجادله)کسی که سیر صعودی کند، «مرتفع» میشود و ذات اقدس خداوند از این سیر به «رفع» یاد میکند، چنانکه در سورۀ فاطر از این سیر به «صعود» تعبیر شده است: «إ لَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَِّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَِّالِحُ یَرْفَعُهُ» (فاطر)بنابراین، ازاین دو تعبیر «رفع» و «صعود» معلوم میشود که سیروسلوک، طولی و مکانت طلبی است، نه عرضی و مکان خواهی، چون سیر به طرف مکان، گرچه مکان برتر باشد باز عرضی است؛ نه طولی، و خدا از رفعت کسانی مانند حضرت ادریس (ع) که این سفر را پشت سر گذاشته اند، چنین یاد میکند: «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیّا» بنابراین، سیر الی الله یعنی سیر به طرف درجات رفیعه، و «کلمة طیّب» هم به آن سمت صعود میکند، و چون کلمة طیّب که همان معرفت و عقیدۀ صائب است، با روح عارف عجین میگردد (جوادی آملی) خداوند در کریمه های قرآنی نشان داده است که سیروسلوک به سوی او به صورت طولی است و سیر تطور منزل به منزل و تحول گام به گام را با طرح درجات، منازل و سبل نشان داده و با عناوین سبیل المؤمنین، سبیل المنیبین، سبیل المتوکلین، سبیل المخلصین، سبیل المخبطین، سبیل الصدیقین، سبیل الموحدین و... مطرح کرده است؛ سبل، منازل و درجاتی که سیرکنندگان خدایی، با عملکرد خود آنها را می پیمایند و اندک اندک به حق سبحانه نزدیک میشوند. «وَ لِکُلِّ دَرَجَاتٌ مِمَِّا عَمِلُوا» (احقاف)

همچنین با بررسی آیات و روایات می توان گفت که خداوند در انجام کارها و آفرینش آسمان و زمین و انسان یک جا عمل نکرده و آنها را به صورت پشت سرهم و مرحله ای یعنی به صورت بخش بخش و نه یک جا آفریده است . همچنین چنین مضمونی را می توان در سوره های دیگر قرآن ملاحظه کرد  ازاین رو، در تربیت انسان و سیروسلوک به سوی حق، مرحله ای عمل کردن به صواب نزدیک تر است؛ زیرا انسان به صورت مرحله ای آفریده شده است. خداوند با ترسیم این صراط برای سالکان خداجو میزان و نقشة راه را تبیین کرده است تا آنها را از سقوط در دره های هولناک انحراف نجات بخشد: خدا هرکه را از خشنودی او پیروی کند، به وسیلة آن کتاب به راه های سلامت رهنمون می شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوی روشنایی بیرون می برد و به راه راست هدایتشان میکند ( مائده )


سلوکِ پلکانی در روایات


وجود درجات و طبقات و منازل در صراط مستقیم هدایت، همچنانکه در کریمه های قرآنی بدان تصریح شده است، در فرموده های امامان معصوم(ع) نیز، که خود این صراط را پیموده اند، به روشنی دیده میشود. به عنوان نمونه، امام صادق(ع) فرموده اند: «ایمان حالات، درجات، طبقات و منازلی دارد: یکی در اوج کمال و دیگری در نهایت نقصان و سومی در رجحان فزاینده» . علامه مجلسى در شرح این حدیث مى گوید:اشاره به مرتبه هاى فراوان ایمان دارد که چون قائم به انسان اند، آنها را (حالاتِ) انسان گویند. و ازآنجاکه انسان از برخى به برخى دیگر از آنها ترقى مى کند، به (درجات) معروف اند و چون این مراتب متفاوت اند و بعضى از دیگرى بالاتر، به (طبقات) مشهوراند و به آنها منازل نیز گویند، چرا که انسان در آنها منزل مى گزیند.

بنابراین، حضرت امام صادق(ع) براى نخستین بار به عارفان آموخت که از منازل و حالات سالک الى الله سخن گویند. همچنین در فراز دیگری می فرمایند: «ای عبدالعزیز، ایمان ده درجه دارد به مثابة نردبان است که پله پله به وسیلة آن بالا میروند» (مجلسی،.) همچنین براینکه سیروسلوک به سوی خدا منزل به منزل است و درجة بالا و پایین دارد و حرکت به سوی حق باید با برنامه باشد، و به طورکلی سیرو سلوک نیازمند درجه بندی و مرحله بندی است، ازسوی ائمة شیعه(ع) بسیار تأکید شده است. امام سجاد(ع) می فرماید:بالاترین درجة زهد، پایین ترین درجة ورع است، و بالاترین درجة ورع، پایین تریندرجة یقین است، و بالاترین درجة یقین، پایین ترین درجة رضاست .

اشاره شد که سیروسلوک عرفانی، عملی است که براساس ترتّب و مرحله ای باید صورت گیرد؛ ازاین رو، مؤمنی که قصد سلوک الی الله دارد، باید براساس برنامه ای منظم حرکت کند. همچنین برای دریافت برنامة سلوک، بر اطاعت محض از شیخ و پیر کامل و راه رفتة راهبر در سلوک عرفانى و اخذ علم از باطن انسان کامل و مشایخ و عمل به دستورات ویژۀ آنها، تأکید شده است. همچنین این امور، از ویژگى هاى طریقت عرفانى است.


چینش اعمال در سلوکِ پلکانی


سلوک پلکانی در نگاه اول به دوصورت رخ مینماید:

1- سلوک پلکانی، سیر صعودی داشته و سالک به سوی حق پله به پله و مرحله به مرحله بالا میرود. در این نوع سلوک، برخلاف اهل ظاهر که «در طریقی سیر میکند که مسطح است، مسیر طریقت اهل باطن عمق دارد» به عبارت دیگر، سلوک معنوی و سیر به سوی خدا بدون تعمق در مراحل سلوک امکان ندارد. بنابراین، باید در مراحل سلوک به عمق رفت و از حرکت در سطح دوری گزید.عینالقضات میگوید: «دریغا در عالم شرعی شخص قالبی، در همة عمر بر یک مقام که آن بشریّت است، قرار گرفته باشد؛ امّا شخص روحی در هر لحظه باشد که چند هزار مقام مختلف و احوال متفاوت بیند، و باز پس گذارد. پس آن شخص که چنین باشد، او را در یک مقام که شرع باشد چون توان یافت؟! شخص قالب را با جمله یک حکم دادند؛ همه در حکم شرعی برابر و یکسان شدند 2- پیشفرض اصلی در این سلوک، عبور سالک در مسیر سیروسلوک خود، از حالت موجود به حالت مطلوب است. همانند فردی که می خواهد به قلّة کوهی صعود کند، فرد سالک باید منازل مختلف به سوی مقصود و مطلوب را طی کند تا به قلة عاشقی برسد.


فواید سلوک پلکانی


وجود ترتّب و چینش پلکانی در این نوع سیروسلوک عرفانی، به دلیل فوائد تربیتی آن است. در این سلوک، درصورت نداشتن استعداد و یافته های درونی، سالک یا راهنما، اگر سالک به درجات بالای سلوک فراخوانده شود، دچار مشکل می شود، اما با پشت سر گذاشتن مقدمات و طیّ نمودن مراحل پایین و رسیدن تدریجی به مراتب بالا، با داشتن آمادگی کامل، هر مرتبه را میتواند طی کند. با تدریجی فرض شدن اعمال به مرید آموزش داده میشود که همزمان با طی کردن مراحل بالاتر به تکمیل مراتب پایین نیز اقدام کند، چرا که بر آنها اشراف یافته و برای ابقای در این مرحله نیازمند تقویت مرحلة پیشین است. در سلوک پلکانی، افزون بر ترتّب و تدرّج بین مراتب و مراحل، درون هر مرحله و مرتبه نوعی ترتّب هم وجود دارد؛ به عبارت روشن تر، درون یک مقام نیز تقدم و تأخر وجود دارد، به این معنی که سالک برای ورود به هر مرحله لازم است امور زیر را در نظر داشته باشد:

1- درک و فهم آن مقام و مفاد آن

2- درک و فهم درجات آن مقام

3- درک و فهم نحوۀ تحقق آن مقام

اگر بخواهیم مبنا و پایه های اساسی سلوک پلکانی را جست وجو کنیم، می توان گفت که روش و برنامه های سلوک پلکانی در دو محور قابل بررسی است:

1- ترتّب و تدرّج در مراحل سیروسلوک

2- ترتّب و تدرّج در حال و مقام.


ترتّب و تدرّج در مراحل سیروسلوک پلکانی

ترتّب در مراحل سیروسلوک را میتوان در سه گستره طبقه بندی کرد:

1-گسترۀ عملی که سالک در آن سلوک میکند ؛

2- گسترۀ ماهیتی عمل ؛

3- گسترۀ عنوانی سالک .

گسترة عملی


در گسترۀ عملی، سالک از ابتدای سلوک باید سه مرحله را پشت سر گذارد:الف. به دستآوردن دانش کافی برای سلوک؛ این دانستنیها آموخته های ایمانی هستند که نقشة اولیه راه را فراهم می کنند. همچنین دانش هایی هستند که به بهتر انجام شدن اعمال کمک می کنند، مانند دانش دربارۀ حالات و رفتارهای خود؛ تواناییهای فردی در عمل به احکام ظاهری شرعی؛ همچنین دانشی در زمینة کلیت مسیر سلوک است که به عنوان نقشة راه سلوک به کار فرد می آید.ب. عمل همراه با مراقبت، به احکام شرعی و واجب دین است.ج. سالک در کنار انجام واجبات و پرهیز از محرمات، همچنین پرهیز از مکروهات، نفس خود را که قابلیت های مقدماتی را به دست آورده، به برخی صفات پسندیده، چون فقر، زهد، صبر، شکر و رضا می آراید، تا به حالاتی چون شوق، مشاهده و فنا، نائل گردد. برخی عرفا تقسیمات این گستره را در سه مرحلة شریعت و طریقت و حقیقت جمع کرده اند. بر این اساس دانستنی های مقدماتی و رعایت کامل احکام واجب شرعی را شریعت نامیده اند که در مرحلة اول باید کامل شود. افعال اخلاقی را طریقت نامیده اند، که در مرحلة وسط قرار دارد؛ در فرجام، وقوع حالات و مقامات را حقیقت گفته اند که در آخرین مرحله رخ می دهد


گسترة ماهیتی


این گستره بدین شکل است که فراگیری در هر مرحله ای با فراگیری در مرحلة بعدی متفاوت است. دانشِ اکتسابی برای دانستن اعتقادات و احکام شرعی و آداب سلوک، با دانشی که در مراحل بالاتر که به نوعی مرتبت با علم لدنی است متفاوت است. بنابراین از نظر ماهیتی در دو گستره قرار دارند. ازاین رو، فراگیری در مرحلة آخر با علم اول تفاوت دارد، زیرا مستقیماً از جانب حق است. در ساختار پلکانی سیروسلوک عارفان تقدم و تأخرهای دیگر بیان شده است، مانند تقدم و تاخّر در تزکیه و تهذیب یا تخلّی و تحلّی. ابتدا باید سالک درونِ خود را از امور مذموم تصفیه کند تا بتواند امور ممدوح را انجام دهد و تا «لوح دل را از فضول» نشوید «آیت دین» بر آن نوشته نمی شود. اگر کسی بدون طهارت نفس وارد سلوک شود، سلوک او ثمره بخش نخواهد بود.
گسترة عنوانی

براساس لقبی که سالک در هر مرحله می یابد نیز مرتب شده است. برخی تقسیمات و ترتیب ها همان ترتیب عوام، خواص و خواص خواص است. درگسترۀ عنوانی دیگری، عرفا سالکان را به مبتدی (جوینده)، متدرج (ریاضت کش)، شیخ (راهنمای مریدان)، و قطب (راهنمای دیگر مشایخ) تقسیم کرده اند . ازاین رو، به دلیل اهمیت گسترۀ عنوانی این مطلب را بیشتر تبیین میکنیم. آیتالله جوادی آملی از عارفان معاصر، پویندگان راه معرفت را به چهار دسته تقسیم کردهاند:1- مجذوب محض: این گروه مانند تشنه ای که راهی طولانی می پیماید تا به سرچشمة زلال برسد و خود را سیراب سازد، در تمام مسیر سلوک، از جذبة الهی بهره منداند و همة مراحل آغاز، میانه و پایان راه را با همان جذبه می پیمایند. این دسته از شیفتگان، مسئلة انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموخته اند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس میدانند. ایشان بر این باورند که با طلوع شمسِ شهود، مجالی برای سایة علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه می دانند. بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد2- سالک محض: این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه، به گفتن و نوشتن و صور ذهنیّه و تفهیم و تفهّم از راه کتاب و درس مشغول اند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری می پردازند؛ اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند، خود را نمی کاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را در حوزه یا دانشگاه به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر، به تبلیغ و ارشاد مشغول باشند؛ اما مانند کسانی که از دور گلی را میبینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان میرسد، سود و بهرۀ چندانی نصیبشان نمیشود. آنان گاه ممکن است در پایان زندگیشان بر اثر برخی از بیماریها همة اندوخته های علمی از یادشان برود و اگر هم توفیقی بیابند، تنها حدیث دوست را تکرار کنند: آنها که خوانده ام همه از یاد من برفت الاّ حدیث دوست که تکرار میکنم3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقه ای الاهی جانشان را روشین و مجذوبشان میکند و حالی به آنان دست میدهد و شوقی می یابند که دست مایة سلوکشان میشود؛ ولی دیری نمی پاید و از بین میرود و راه را با سلوک ادامه می دهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل می نماید: الا یا ایّها السّاقی ادر کاساً و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها برای مثال، با دیدن صحنة شهادتِ یک شهید، در عده ای حال و جذبه ای پدید می آید؛ ولی وقتی به جانب جبهه حرکت می کنند، دیگر آن جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راههای پرپیچ و خم، یکی پس از دیگری رخ می نماید و کار جهاد با دشمن مهاجم را مشکل میسازد.4- سالک مجذوب: این گروه، سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرار میگیرند و با تأنّی و دشواری راه می پیمایند و در اثنای سیروسلوک، ناگهان بارقة عشق الهی نصیبشان میشود و جانشان را روشن میکند و بقیة راه را با جذبة الهی میپیمایند (جوادی آملی )  با عنایت به تعاریف فوق باید دید «جذب یا جذبه» در عرفان، چه معنایی دارد. جَذْبه اصطلاحی در تصوف و عرفان، به معنای کشیده شدن بنده به سوی خدا با عنایت الهی که سبب میشود انسان بی واسطة کوشش و بدون دشواری طیِ منازل، ناگهان به خداوند نزدیک شود. جذبه در لغت به معنای کشش است. تداول معنای اصطلاحی آن به حدیثی منسوب به پیامبر(ص) برمیگردد که فرمود: «جذبه ای از جذبه های خدا از هفتاد سال عبادت بهتراست»(عجلونی، )همچنین فرموده است: «یک جذبه از جذبه های خدا با عمل جن و انس برابری میکند»عرفا در توضیح مفهوم جذب و جذبه، عشق و محبت را منشأ این انجذاب و طلب دانسته اند. ازای نرو، در بحث از جذبه به آیة «زود است که خدا مردمی را بیاورد که دوستشان بدارد و دوستش بدارند»، اشاره کرده اند (مائده.) از نظرعرفا جذبه موقوف به عنایت خاص خداوند است. این عنایت، غیرمشروط و پیش بینی ناپذیر است. البته برخی از عرفا امکان جذبه را در گرو استعداد انسان نیز دانسته اند . به هرحال، این اتفاق برای نوادری از انسانها رخ میدهد. به این ترتیب، دربارۀ مجذوب سالک وضع و حال باطنی انسان به ظاهر و رفتار او سریان می یابد و حال قلبی به عمل می انجامد و مجذوب، سالک میشود. ازاینجا میتوان دانست که در مجذوبان، عمل نتیجة حال و در سالکان، حال نتیجة عمل است. اگر بخواهیم این روابط میان جاذب و مجذوب را به صورت ساختاری پیگیری نماییم؛ باید به این امر اذعان داشته باشیم که در وحى آسمانى و سنت، منشأئى براى اعمال سلوکی - چه سلوکِ درختی و چه سلوکِ پلکانی- به طورمستقیم وجود دارد و دستورات اخلاقى و سیروسلوکی نیز در تعالیم شرعى و قرآن و سنت روشن شده است. در نظام عرفانى عارف کامل دین شناس، در پرتو آن فرقانى که در سایة پاسخ به «إَن تَتَِّقُواْ اللِّهَ یَجْعَل لَِّکُمْ فُرْقَاناً»، به دست آورده است، مى تواند با ارائة دستورات سلوکى خاص که برگرفته از همان آیات و روایات است، به دستگیرى و هدایت سالک بپردازد و به مقتضاى حال هر کس به او دستورى ویژه بدهد و همانگونه که در تعالیم دین دستورات عمومى است عارف نیز مجاز است که دستورالعمل سلوکى صادر کند.

ترتّب و تدرّج در حال و مقام


سلوک پلکانی و طولی را بیشتر در مراحل حالات و مقامات میتوان ایجاد کرد و ترتیب حاکم بر سلوک های دیگر فقط در حدّ ایجاد تقدم و تأخر بین برخی از اعمال، نه تک تک اعمال است. دربارۀ ترتّب در این مرحله، سالک باید تمام مراحل پیشین را به درستی طی کرده باشد . به عبارت دیگر، سالک باید: 1- علوم را فراگرفته باشد؛ 2- اعمال ظاهر وآداب شریعت و آداب طریقت را طیّ کرده باشد؛ 3- اعمال باطن وتزکیة درون از اخلاق رذیله را انجام دهد . در سیروسلوک عرفانی، به طور عام، اعمال باطنی و درونی، همچنین تنزیه درون بیش از اعمال بیرونی و ظاهری مورد توجه و تأکید است؛ زیرا اگر درون منزه از رذایل نباشد، اعمال بیرونی،  فریبی بیش نیست. سالک باید در تمام مراحل سلوک بداند که شریعت، طریقت درحقیقت مندرج میشود و زمانیکه به حقیقت میرسد، همچنان شریعت و طریقت را باید حفظ کند. روند اعمال سلوکی به گونهای است که در تمام مراحل، سالک بی نیاز از انجام اعمال ظاهری نیست. به عبارت دیگر، در سلوک عرفانی شیعی، سالک از همان ابتدا به ساحتِ باطن راه پیدا میکند؛ اما ساحت باطن گستره ای دارای مراتب است. به این معنی که باطن در مرحلة ابتدا با باطن در مرحلة رضا یا مرحلة فنا متفاوت است. به این ترتیب، همانطورکه گفته اند وقتی سالک «استقامت یابد بر واجب و انجام اعمال ظاهر شرع دراینصورت، میتواند اعمال باطنی طریقت را انجام دهد» برهمین اساس، در اعمال طریقتی نیزاول وجوه ظاهری یک عمل را به سالک میگویند و بعد وجوه باطنی و عمیق تر آن را. از نگاه عارفان، علم باطن، سرّى از اسرار الهى است که ویژۀ بندگان خاص و در انحصار قلوب اولیا است و یکى از راز و رمزهاى تفاوت بین حقیقت و شریعت نیز همین نکته است .  بنابراین، طبیعى است که چنین دانشى براى آنان اهمیت بیشترى داشته باشد.

نتیجه


مذهب شیعه، مذهبی است که عرفان و سلوک عرفانی یکی از مهمترین آموزه های آن به شمار می آید. در این دیانت دو نوع سلوک میتوان مشاهده کرد. یکی سلوک درختی و دیگری سلوک پلکانی. برای هردو سلوک روایات و اقوال فراوانی ازسوی بزرگان این دیانت در منابع معتبر شیعی قابل ملاحظه است. در تفاوت میان این دو سلوک میتوان گفت: سلوک پلکانی و طولی را بیشتر در مراحل حالات و مقامات میتوان ایجاد کرد و ترتیب حاکم بر سلوک درختی فقط در حد ایجاد تقدم و تأخر بین برخی از اعمال، نه تک تک اعمال است. همچنین، میان دو سلوک فوق تفاوت هایی بیان شد، اما برخی فرمایشات بزرگان طریقت مشعر این مطلب که در سیروسلوک بهسوی حق تعالی، نیازی به ترتب دقیق و غیرقابل اغماض نیست و پس از طی نمودن مقدمات فرق نمی کند سالک از کدام مرحله شروع نماید

از نظرعرفا جذبه موقوف به عنایت خاص خداوند است. این عنایت، غیرمشروط و پیش بینی ناپذیر است. البته برخی از عرفا امکان جذبه را در گرو استعداد انسان نیز دانستهاند