1-اشاراتی به معانی


مهتدی: رهیاب، هدایت شده به راه راست، کسی که راه هدایت را می­پیماید، هدایت یافته.

 

2-اشاراتی از قرآن


1-ومن یهدالله فهو المهتدی   کسی را که خداوند راهنمایی کند پس او ره یافته است.(اعراف: 178)

2-ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین.بی­گمان پروردگارت به آنان که از راه او گم گشته اند و به هدایت یافته گان، داناتر است. (قلم :7)

3-اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون.بر  ایشان (صابران) از پروردگارشان آمرزش ها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته اند.(بقره : 157)

4-اولئک لهم الامن و هم مهتدون.(آنانی که ایمان آورده اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده اند) امن و آرامش دارند و رهیافته اند.(انعام:82)

5-اتبعوا من لا یسئلکم اجراً و هم مهتدون.از کسانی که پاداشی از شما نمی­خواهند و خود هدایت یافته اند، پیروی کنید.(یس:21)

6-اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده. آنان (پیامبران ) کسانی هستند که خداوند راهنمایی شان کرده است، پس ، از رهنمود آنان پیروی کن.(انعام:90)

 

3- اشاراتی از احادیث


1-پیامبر(ص):« ای علی هدایت شوندگان بوسیله تو هدایت شوند.» (بحار9 /107)

2-علی (ع): «شیعیان ما هدایت شوندگانند.» (بحار39 /342)

3-پیامبر(ص): «ما باب خداوند هستیم که باید برما واردشوند، بوسیله ما هدایت شوندگان هدایت یافته اند». (بحار:39 /301)

4-علی(ع) :«هدایت یافت آن کس که فرمان از پروردگارش ببرد و ازگناه خویش بترسد.»(غررالحکم6 /193)

5-علی (ع):« ای مردم در راه هدایت بخاطر اندک بودن اهلش احساس وحشت نکنید، زیرا مردم برگرد سفره ای جمع شده اند که سیر شدنش کوتاه و گرسنگی آن طولانی است. » ( نهج البلاغه فیض الاسلام صفحه 164)

6-علی (ع):« برترین بنده در نزد خدا رهبر عادلی است که هدایت یافته و هدایت کننده باشد.» ( نهج البلاغه خطبه 164)

7-علی (ع): «هر کس به جز هدایت خدا در طلب هدایت باشد گمراه است. » (غررالحکم 4 /229)

8-علی (ع):« ای مردم در راه هدایت احساس وحشت نکنید.» (مستدرک الوسائل 1 /194 )

9-امام باقر(ع): «کسی که به دیدار ما آید و سخن ما را شنود خدا هدایت او افزاید.»(بحار42 /151)

10-پیامبر(ص):« اگر خدا بوسیله تو مردی را هدایت کند برای تو از دنیا و آنچه در دنیا است بهتر باشد.»(محجه البیضاء6 /198)

 

4- نکته ها


*هدایت، قابلیت می­خواهد و شخص باید طالب باشد تا هادی مناسب حالش را خداوند نصیبش کند و به هدایت او مهتدی شود. هدایت با ایمان و تقوی، شخص را مهتدی واقعی می­کند و جزء متقین می­شود. اگر کسی نفسش دارای رذائل بوده یعنی امراض قلبیه داشته باشد هدایت الهیه را نمی­ گیرد و به مواعظ متعظ (پند پذیر) نمی­شود.

*این همه پیامبر در هدایت امت کوشیدند اما بهره امت بسیار کم بوده که دلیلش داشتن امراض درونی و عدم قابلیت مردم بود. ارسال رسل و انزال کتب الهی همه برای هدایت بوده که گروه کمی در همیشه تاریخ مهتدی می­شوند. به عبارت دیگر هدایت هادیان در عموم، فقط به گوش آنان می­رسیده و گروه اندک به قلبشان نفوذ می­کرد.

*آیات آفاقیه و انفسیه، سبب هدایت شده تا کسی متذکر و مهتدی گردد. امام زمان را مهدی(ع) گویند و مهتدی نیست چون مهتدی قبل از هدایت، یا مسلمان نبوده یا جاهل بوده یا بی نماز بوده و... بعد بوسیله هادی و ابزار هدایت مهتدی شده است.البته مجرد قبول هدایت کافی نیست، باید بعد از پذیرش، در حد و اندازه خود مطالب هدایتی را پیاده کند که به نفع نفس خویش می­باشد.

*هادی فاعل است و مهتدی قابل.اگر نقصانی در شخص خواهان هدایت به راه راست باشد، یا مشکل در گیرندگی است یا در قابلیت؛ اگر چه مرشد و معلم خود متخلق به آثار و لوازم هدایت باشد.

*اگر خداوند در قرآن منافقین را مذمت کرده یکی به خاطر آن بوده که، آنان خریدار ضلالت بودند نه هدایت، چون به راه هدایت نیامده و فقط به ظواهری از هدایت خود را آراسته بودند.

*«اهتداء» به معنی پذیرفتن دستورات است و این صفت اگر در کسی ملکه شده باشد، مهتدی واقعی است البته اهتداء و ضلالت به یک معنی مظهر اسماء لطف و قهر حق می­باشد در نتیجه نیت و عمل شخص به محاسبه در می­آید و نتیجه را در دنیا و آخرت دیده و به حق الیقین ادراک می­کند.

این را گوییم که هدایت از صنع خدا و خواسته و مشیت اوست لذا در سوره اعراف آیه 178 فرموده:« هرکس را خداوند هدایت کند او مهتدی است و هر کس را خداوند گمراه کند (به خاطر اعمالش) اینان جزو زیانکارانند.»

یعنی اسباب را خودشان فراهم می­کنند و خواست خداوند بر پایه ی عملکرد خود شخص است و ثمره خوب و بد، مظهر اسمی از اسماء می­شود که ثواب یا عقاب را به شخص برمی­گرداند.

*در سوره یونس آیه 35 می­فرماید:« آیا کسی که به سوی حق هدایت می­کند شایسته تر است که پیرویش کنند، یا کسی که راه نمی­نماید، مگر آنکه خود هدایت شود؟ »

صدر آیه می­فرماید:« خداست که به سوی حق هدایت می­کند پس باید از هادیان حقیقی پیروی کرد و این نوعی تکریم و عنایت به مهتدیان است و اهل ضلالت به سوء اختیار، اعراض از پذیرش کنند و مهتدی نشوند. اگر شنیدید کسی قبول هدایت نمی­کند، گوییم خدا او را گمراه کرد به این معنی، آن شخص به سوء اختیار و انکار و عناد شقاوت و رسوخ کفر و ... به هیچکدام از آیات آفاقی و انفسی و براهین واضح، نرمش نشان نداده و نمی­ پذیرد.

پس می­گوییم بیان هدایت و راهنمایی به عهده هادیان است و مهتدی شدن بعهده مردم است که یا طاعت پذیرند و موفق به سعادت دارین (دو دنیا) شوند و یا معصیت را دنبال کنند و از زمره مهتدین، منحرف گشته و در زمره مضلین در آیند.

*پیامبر حریص بود در اینکه کفار و مشرکین و اهل کتاب مسلمان شوند پس خویش را به تعب و رنج می­انداخت خداوند فرمود: «کار تو ابلاغ است و هر که را من بخواهم نور هدایت را در دلش می­گذارم ».

چون بعضی در اوایل اسلام به خاطر فشار کفار و مشرکین و اقوام، تقیه می­کردند و اسلام را پنهان می­داشتند مانند حضرت ابوطالب و پیامبر(ص) از این جهت افسرده نباشد.حضرت ابوطالب هنگام وفات آنچه از انبیاء گذشته، به ودیعت نزدش بود، همه را به پیامبر داد و از دنیا رحلت کرد. ابوطالب مهتدی صددرصد بود اما فشار سبب کتمان بود لذا امام صادق(ع) فرمود:« مثل ابوطالب(ع) مثل اصحاب کهف بود که ایمان را پنهان نمودند و اظهار کردند شرک را، پس خداوند اجر ایشان را دو مرتبه عنایت فرمود» پس ابوطالب دو اجر و پاداش دارد یکی اجر ایمان و دیگر اجر تقیه از کفار. اشعار ابوطالب (ع)در مدح پیامبر آن قدر زیاد بود که گفته اند:« اگر جمع می­گشت دیوان بزرگی می­شد.» تا ابوطالب زنده بود با مردم مکه، اقوام، کفار و مشرکین مدارا کرد تا شرشان به پیامبر نرسد و ایشان در امان باشد ولی بعد از وفات ابوطالب(ع) پیامبر(ص) مجبور شد از مکه هجرت کند (روان جاوید4 /200)

*انبیاء و امامان «مهدی» هستند، یعنی ذاتاً هدایت شده و ارشاد شده هستند اما امت مهتدی به راه راست با دلایل و براهین و آثار و عقل و نقل هستند.

*(در سوره انعام آیات 76تا83) یکی از دلایل برای اهتداء امت را از قول ابراهیم(ع) چنین نقل می­کند: « چون شب بر او پرده افکند ستاره ای دید، گفت: این پروردگار من است. آنگاه غروب کرد گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم چون ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است. آنگاه که ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم. چون خورشید طلوع کرد گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است چون غروب کرد گفت: ای قوم من، من از آنچه برای خدا شریک می­سازید بیزارم. قومش با او به ستیزه پرداختند...تلک حجتنا اتیناها ابراهیم علی قومه: آن حجت (دلیل) ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. پس خداوند هر نبی و ولی را دلایل و حجتی خاص و یا معجزه و کرامتی مخصوص داد تا درخور آنچه لازمه هدایت بود به امت خودش نشان دهد. چنانکه در زمان عیسی(ع) طب و امراض، در دورۀ پیامبر خاتم(ص) فصاحت و بلاغت، در زمان داوود(ع) زره را نرم کردن، در عصر سلیمان (ع) صحبت کردن با حیوانات و... وسائل هدایت بود.

*چون اهل بهشت منازل خود را بینند ­گویند:« حمد و ثنا خدایی را که به فضل خود ما را هدایت نمود بر این مقام، اگر خدای، ما را رهبری نمی­کرد ما خود هدایت نمی­یافتیم. مسلماً فرستادگان پروردگار ما به حق می­گفتند و به آنان ندا داده می­شود که این همان بهشتی است که آن را به پاداش آنچه انجام می­دادید میراث یافته اید.» (اعراف: 43) پس مهتدی در درجه اول به هدایت تکوینی حق و آنگاه به هدایت خلفای حق و اولیاء الهی توفیق پیدا می­کند که به مقام مهتدین برسد و این را از فضل پروردگار خود می­داند.

*یکی از مشکلات آدمهایی که به راه نمی­افتند و راه را نمی­یابند، عدم تدبر و تفکر در آیات و براهین الهیه است. چون قوه تمیز کم است و روزنه ای بر خرد باز نمی­کند و به ملکات روزمره بسنده می­نماید لذا جایی برای تدبّر نگذاشته تا مهتدی شود. پس گوش و چشمِ جان بسته است و با بی بصیرتی و کوردلی، قوه تأمل و تدبر از او گرفته می­شود.

*تمام انبیاء وصی و نائب و خلیفه داشتند و در هیچ زمانی خداوند مردمان را بدون مهدی و هادی نگذاشته چرا که گله گوسفند بدون چوپان دچار گمراهی و هلاکتمی­شود، قانون الهیه بر این مبنا بوده که انسان اول را، هادی خلق کرد و در طول تاریخ همیشه برای مردم هادیان را منصوب نمود؛ اگر حجت و خلیفه حق نباشد زمین نمی­تواند اهلش را تحمل کند، چرا که اگر هادیان نباشند مردم به فسق و فجور و گناه روی می­آورند و سپس عذاب می­شوند. لذا انذار و تبشیر لازمه هدایت است.

*اینکه حق تعالی در سوره حمد فرمود:« بگویید اهدنا الصراط المستقیم خدایا مرا به صراط مستقیم هدایت فرما»‌ این طلب هدایت است.

وقتی می­گوییم:« صراط الذین انعمت علیهم، صراط کسانی که بر آنان نعمت بخشیدی» این هدایت طالب است.

شخص مهتدی جوینده طریق و علم موقت از هادی بوده و هادی نیز رساننده به مهتدی است مانند عالم و متعلم.

حال اگر هدایت نشد جزو «ضّالین» گمراهان هستند، که مهتدی نشده اند. آنکه « غیر المغضوب علیهم غیر آنان که در خور خشم اند» نعمت از اینان سلب شده است. خداوند درباره این گروه همانند منافقان می­فرماید: «همین کسانند که گمراهی را به بهای هدایت خریدند در نتیجه داد و ستدشان سودی به بار نیاورد و هدایت یافته نبودند»

در نتیجه، واصل به قرب حق، مهتدی است و وقوع ضلالت موجبات بُعد از حق را به ثمر می­آورد. مهتدی وقتی مؤمن باشد مقام امن پیدا می­کند و دیگر طلب راه یافتن، تحصیل حاصل است.

* در ادامه هدایت، اعتصام باید باشد چون رشته اتصال نباید منقطع یا ضعیف گردد که اگر چنین گردد، بریده شده و به ترک طریق راست مبتلا می­گردند خداوند در سوره آل عمران آیه101 فرمود: «هر کس به خدا تمسک جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است». پس برای ادامه اهتداء، تمسک واقعی به حق و خلفا و کتاب باید باشد تا به استمرار، اهتداء ملکه در جان شود. برای همین است که خداوند در شش جای قرآن در انتهای آیه می­فرماید: «لعلکم تهتدون» شاید هدایت یابید. ( بقره:53و150، آل عمران:103 ، اعراف: 158، نحل: 15، زخرف: 10) مثلاً در سوره آل عمران آیه 103می­فرماید: «همگی به ریسمان خدا ( قرآن و عترت) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه های خود را برای شما روشن می­کند، باشد که شما راه (هدایت) یابید» پس همیشه برای مهتدی نشانه و دلیل هست اما بدون تمسک واقعی احتمال دارد که اهتداء ضعیف شود، لغزش او را بگیرد یا اصلاً برگردد که این خسران حقیقی بشمار می­رود.

*هدایت در لغت به معنای دلالت و ارشاد است یکی نشان دادن راه رسیدن به مقصد بوده که به آن « ارائه طریق» می­گویند و دیگری رساندن راهیان به هدف که از آن به « ایصال به مطلوب» تعبیر می­کنند.

*هدایت دو نوع است یکی «تکوینی» و آن اینست که خداوند بنده خود را به مطلوب و مقصود می­رساند یعنی ذاتاً درون انسان را از علم و بینش و کشش خاصی برخوردار نموده تا او به فهم درونی مشاهدات و معارف الهی می­رسد. به عبارت دیگر قدم به قدم در حال اتصال، بنده را به مقصود خود می­کشاند. اما «هدایت تشریعی» آنست که ارائه طریق از راه وحی، قوانین، تبلیغ احکام، یاددادن فضائل و نهی از محرمات و رذائل می­گردد.

*اگر مصلّی در نماز طلب هدایتی نورانی برای مداومت و ثبات قدم در صراط می­کند به این علت است که مهتدی در طی عمر مثلاً هشتاد ساله در هر مرحله و زمان عمرش در مقطع خاصی قرار می­گیرد و استعانت و کمک لازم دارد یعنی برای ثابت قدم بودن در هدایت افاضه می­خواهد تا در سیر به کمال از هر مرحله ای به مرحله دیگر نائل آید، همان طوری که نسبت به مرحله بعد اطلاعاتی ندارد و ضعیف است، مرحله قبل را باید بپیماید تا به مرحله بعد برسد. چه آنکه تشخیص و معرفت را مقاطعی است و آن کسی که در کلاس اول ابتدایی بوده با کسی که در کلاس اول دانشگاه است با هم فرق دارند. کمک هادی برای حدوث کمال لازم است اگر کسی هدایت تکوینی و بصیرت باطنی ذاتی به او داده شد مصونیت دارد ولی آن کس که در مرحله هدایت تشریعی است مهتدی شده اما ناقص بوده و نور ضعیف دارد و تا به مقام مهتدی نرسد طلب استمداد دارد، یعنی اگر مهتدی دانش دارد این دانش کافی نیست باید بینش پیدا کند عالمی که بصیرت و بینش درونی ندارد به نوعی تاریکی و کوری مبتلاست و این نقص است و باید افاضه نور هدایت را از هادی حقیقی بگیرد.

*خداوند در سوره فصلت آیه: 17 درباره قوم ثمود می­فرماید: «آنان را راهنمایی کردیم ولی آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند». پس صرف دانش هدایت، تام نیست چه بسا در معرض آفات ملکات ناپسند خود قرار گیرد و به بینش آن علم نرسد و به عذاب روحی دچار می­شود که بدتر از عذاب جسمی است.

*آنان که هدایت تکوینی یافتند زهر و سمّ می­شناسند چون عصمت دارند و مصون هستند آن را استفاده نمی­کنند چون آثار وحشتناک آن را می­دانند که مهلک و مضرّ است.

اما افرادی که مهتدی می­شوند در مراحل ابتدایی چون بصیرت و بینش درونی آنان ملکه نشده است و به شهود نرسیده اند، نه زهر را می­شناسند و نه آثار مهلک آنرا می­دانند لذا به بعضی رذائل که مانند زهر است نزدیک می­شوند و گاهی جاهلانه و غافلانه آن زهر را می­خورند. چون قوه شامه باطنی ندارند و بوی گند آن را در نمی­یابند، پس تحصیل دروس ظاهری و باطنی هدایت، برای مهتدی لازم و ضروری است اما برای آنکه به هدایت تکوینی رسیده این تحصیل لازم نیست چرا که، خداوند نوری به آنان داده که در میان مردم راه می­روند (انعام: 122) و کجی و انحراف را نمی­پایند و این هدایت تکوینی برای مهدی و هادی خاص است که هر کس را خدا بخواهد به او می­دهد (شوری:52) و آن مهدی و هادی با نور خود مردم و جامعه را به طرف بینش و بصیرت دعوت می­کند.