اشاراتی به معانی


عزلت: گوشه نشینی، خلوت نشینی، کناره گیری از مردم، دوری از خلق.

 

 اشاراتی از قرآن


1- و اذ اعتزلتموهم و ما یعبدون الا الله فاوا الی الکهف ینشرلکم ربکم من رحمته و یهیئ لکم من امرکم مرفقاً اگر از مردم خود کناره جسته اید و جز خدا را نمی­پرستید، به غار پناه برید تا خدا رحمت خویش برشما ارزانی دارد و نعمت تان را در آن مهیا دارد. (کهف: 16)

2- اعتز لکم و ما تدعون من دون الله... فلمّا اعتزلهم و ما یعبدون من دون الله... [ ابراهیم(ع)] من از شما و از آن چیزهایی که به جای خدا می­خوانید کناره می­گیرم و پروردگار خود را می­ خوانم باشد که به سبب خواندن پروردگارم به شوربختی نیفتم. پس چون از آنان و آن چه به جای خدا می­پرستیدند، کناره گرفت اسحاق و یعقوب را به او بخشیدیم و همه را پیامبر قرار دادیم. (مریم: 49-48)

3- فان اعتزلوکم فلم یقاتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً. پس هرگاه از جنگ با شما کناره گرفتند و تسلیم شدند در این صورت خدا برای شما راهی بر علیه آنها نگشوده ( یعنی مال و جانشان برشما مباح نیست) ( نساء: 90)

4- و ان لم تؤمنوا لی فاعتزلون (موسی گفت:)اگر به من ایمان نمی­ آوریدازمن کناره گیرید.(دخان: 21)

5- و یسئلونک عن المحیض قل هو اذی فاعتزلو النساء فی المحیض : (ای پیامبر)از تو از ایام حیض زنان سؤال می­کنند، بگو: آن رنجی است برای زنان در آن حال مردان از مباشرت آنان دوری کنند. (بقره: 222)

 

اشاراتی به احادیث


1- علی(ع): «کناره گیری از دنیاپرستان، جامع هر گونه صلاح(درستی)است.»(غررالحکم ح 6505 )

2- علی (ع):«پیوستن به خدا،‌ در کناره گیری از مردم است. » (غررالحکم ح 1750)

3- علی (ع): «تنهایی، آسایش برای عبادت کنندگان است.» (غررالحکم ح 661)

4-علی(ع):«کسی که ازمردم کناره گرفت،انسش به خداوندسبحان زیادترمی­شود.»(غرراحکم ح 6504)

5- پیامبر(ص): «گوشه گیری، سالم ماندن است.» (کنزالعمال ح 7 /699)

6- علی (ع):« سلامتی دین در کناره گیری از مردم است.» (غررالحکم ح 5609)

7- امام صادق (ع) : «اگر توانستی که از خانه ات بیرون نیایی این کار را بکن، زیرا وقتی بیرون آمدی باید غیبت نکنی، دروغ نگویی، حسادت نورزی، ریا نکنی، تملق نگویی و سازش کاری نکنی.» (الکافی 8 /128)

8- از علت گوشه نشینی از امام صادق سؤال کردند فرمود:« زمانه فاسد شده و برادران تغییر کرده اند، بنابراین آرامش دل را در تنهایی یافتم.» (بحار 47 /60)

9- پیامبر(ص): «حکمت ده جزء است نُه جزء در گوشه گیری و یک جزء در خاموشی است.» (کنز العمال 2 /372)

10-علی(ع):«مداومت برتنهایی،سلامت بیشتری درپی داردتا آمیزش با مردم.»(غررالحکم ح 9796)
 

نکته ها


* خلوت و عزلت، یکی از اربعینات انبیاء و اولیاء بوده و دارای ثمرات بسیاری است که توجه و مراعات آن برای اهل سلوک لازم است.

یکی از درآمدهای حکمت، از گوشه نشینی است که شخص با اندیشه و عقل خود که حجت درونی اوست فهم و درک را برای رسیدن به مطالبی چون؛ انس به خداوند، چگونگی افعال توحیدی، مدارا نمودن با خلق و ... آماده می­کند.

* لقمان زیاد با خودش تنها می­ نشست و خواجه اش بر او می­­ گذشت و می ­گفت: ای لقمان! تو زیاد تنها می­ نشینی، میان مردم برو و با آنها دمخور باش. لقمان می­ فرمود: تنهایی زیاد ذهن را فهیم تر می­کند و اندیشه طولانی، راهنمایی به سوی بهشت است. (میزان الحکمه 7 /375)

* پس گوشه گیری برای شخص فهیم و زیرک، گنجینه های پر سودی به دست می­دهد و این شیوه صالحان است. حضرت صادق (ع) مدتی در واغدی عقیق نزدیکی های مدینه به خلوت رفته بود کسی عرض کرد: به سوی تنهایی شتافته ای؟ فرمود: اگر حلاوت تنهایی را می­چشیدی از خودت هم می­گریختی ... کمترین فایده ای که بنده از تنهایی می­ یابد آسوده شدن از مدارا با مردم است. (همان مصدر)

چون در میان مردم بودن و با آنان حشرو نشر داشتن لازمه اش درخواست های نا بجا، اعتراض ناوارد، اشکالات نامربوط و... است و شخص باید با مماشات و مدارا با آنان زندگی کند.

اما در تنهایی صبر کردن نشانه قوت عقل است و چون این قوه درونی به کار افتد لازمه اش این است که از اهل دنیا کناره گرفته و به آنچه نزد خداست میل و انس بگیرد.

* نفس گاهی در آمیزش با خلق خسته می­شود و ورع و مراقبه اش به هم می­خورد، خستگی بر او حاکم می­شود و احیاناً به گناهی آلوده می­گردد. یکی از قواعد این مقام آن است که مردم را امتحان کن ببین چقدر موحّدند، چند نفر با تقوای واقعی هستند، چه تعداد در همه جا با تو هستند، آنگاه می­فهمی که گوشه گیری بهتر است تا مخالطه با آنان و این لطیفه دقیق از حدیث امیرالمؤمنین(ع) استفاده شده است. (بحار70/ 111)

* خود عزلت عبادت است ، البته برای کسی که از آن بهره ببرد و به خطورات منفی گرفتار نشود و اندیشه را در جهت صواب به کار گیرد.

هر که را توفیق حق آمد دلیل*** گوشه ای بگرفت و رست از قال و قیل

چون صاحب عزلت در تحصن و پناه خدا محفوظ است، در سرّ و آشکار باحق خلوت کند و انس گیرد.

* چون دوری بسیار از خلق شود، مردم به ملامت و سرزنش بر می­آیند و خطورات منفی درباره او کنند پس بهتر است طبیبانه و حکیمانه گاه گاهی خود را نشان بدهد تا آنان دچار گناه نشوند مگر کسی که از اول کناره بوده و این عیب نیست. عموم مردم مراقبه ندارند و بعضی با اندک چیزی در پی تزویر و ضرر رساندن برمی­آیند پس وقتی آمیزش با مردم کم شد، انسان از تزویر و مکر آنان در امان است و از شرّ آن در ایمنی و سلامت افتد. در واقع برای سلامتی ایمان و دین، خلوت نشینی برتر و مناسب تر است. لذا عارفان از مخالطه با خلق در انزوا هستند و ترک ریاست کنند و از شهرت پرهیز داشته و در خلوت خانه عشق به حضرت حق مأنوس هستند

* امام صادق (ع) فرمود: «خداوند به یکی از پیامبران بنی اسرائیل وحی کرد که اگر دوست داری فردای قیامت در بهشت مرا دیدار کنی، در دنیا تنها و بی کس و مهموم و محزون در وحشت از مردم باش همانند پرندة تنهایی که در بیابان بی آب و علف پرواز می­کند و روی درختان غذا می­خورد، و از آب چشمه ساران می­نوشد، چون شب فرا رسد. تنها به لانه اش برود و با پرندگان نمی­خوابد، با پروردگارش مأنوس بوده و از پرندگان در وحشت است.» ( سفینه البحار2 /187 )

در کتاب محجه البیضاء( 4 /2 ) حدیثی از پیامبر نقل کرده به این بیان:« امید است که بهترین مال مسلمان گوسفند باشد که در درون کوه ها و دره ها و آبگیرها آن را دنبال کند تا با دین خود از فتنه های زمانه فرار کند».

* پس برای حفظ دین داری، عزلت و گوشه گیری ممدوح است، البته این تشخیص برای اهل بصیرت و معرفت آسان است و برای عموم گاهی زحمت داشته و چه بسا کناره گیری موجب اذیت و آزار خانواده و پدر و مادر شده که این ناصواب است. امام حسن عسگری فرمود:‌ » به مقدار هوشیاری که از مردم حاصل است باید از مردم ترسید» (بحار 67 /111) پس قاعده این است؛ هر کس با آگاهی که از ارحام و همسایه و مردم شهر و روستای خود دارد می­داند چطور و چقدر از آنان دوری کند یعنی میزان، آگاهی است نه آنکه کسی بدون مقدمه، حدیث و مطلبی از عارفی می­خواند که باید عزلت گزید و کناره گیری را پیشه ­کند و سبب ناراحتی ارحام و کسانی که به گردن او حق دارند شود.

* در کتاب مصباح الشریعه به ترجمه شرق بی غروب باب 24 صفحه 44 آمده است که عزلت به ده خصلت محتاج است: 1- شناخت حق و باطل 2- دوست داشتن بی چیزی 3- برگزیدن شدت و سختی 4- زهد (بی اعتنایی به دنیا) 5- غنیمت شمردن خلوت 6- اندیشیدن در آینده خویش 7- کوشش در عبادت کند و آن را کم و خود را مقصر بداند 8- ترک عجب 9- ذکر بسیار بدون غفلت، چون غفلت دام شیطان و اساس هر گرفتاری و سبب هر حجابی خواهد بود 10- خالی بودن خانه از هر چیزی که در غیر وقت آن احتیاج نباشد.

پس اگر در عزلتی، اشتغال به متاع دنیوی شود و بخواهد در راحتی و آسایش باشد و قوه تمیز خوب و بد را نداند و نتواند قوه تفکر خود را به کار بیندازد و افتخار کند که از دیگران بهتر است و یا چیزی در خلوت خانه باشد که او را مشغول کند و از حق باز بدارد ممدوح نیست و چه بسا ضرر جانبی و عوارض نفسی هم داشته باشد که خود مشکل تر از همه چیز می­باشد. این جمله معروف حضرت عیسی که نقل شده: « از مردم بگریز مانند گریختنت از شیر » این بیان لطیف برای عده ای الزامی است، چرا که حشر و نشر و مخالطت با مردم گاهی جز ضرر و زیان چیز دیگری نصیب او نمی­شود، بدین معنا که دینش در معرض تباهی قرار می­گیرد.

* اهل سلوک اربعیناتی احتیاج به عزلت و خلوت دارند همانطور که انبیاء یا اوصیاء آنان در اول و یا در آخر حیاتشان عزلت اختیار می­کردند (مصباح الشریعه باب 24 ) اگر سالک به امر استاد عارف به خلوت خانه برود بهتر است تا نفس او از خطر خطورات در امان باشد. بی نسخه کاری کردن، احتمال دارد که نفس اماره از زوایای باریکی که خود می­داند مکر است وارد شده و دام انداخته و شخص را گرفتار می­کند.

خلوت از اغیار باید نی زیار*** پوستین بهر دَی آمد نه بهار( مثنوی 2/25)

انسان باید از اغیار دوری گزیند نه یار که به منزله بهار است.

در موضوع رفتن موسی به میقات که سی شب بود و ده شب اضافه شد و به چهل شب تبدیل گردید میقات جایگاهی برای عبادت و انس به حق تعالی و عزلت از قوم بود که این تغییر برنامه بر اساس حکمت صورت گرفت مانند تغییر نسخه پزشک که در شرایط ویژه اشکال ندارد، چنانکه بداء در مورد خداوند به معنای تغییر برنامه بر اساس تغییر شرایط است البته این تغییرات را خداوند می­داند و در سیر امتحان و تربیت انسان این کار را انجام می­دهد چنانکه به فرموده امام باقر (ع) فلسفة این کار آزمایش بنی اسرائیل بود.

* اصحاب کهف به یکدیگر گفتند: حال که از پادشاه و بت پرستی جدا شدیم، جایی برای فرار از اینان برویم پس به غار پناهنده شدند و خداوند رحمت خود را بر آنان نشر داد. پس از قوم خود جدا شدند و از میان آنها رفتند و بر توحید ثابت قدم ماندند. چون در غار وارد شدند از اذیت و آزار پادشاه و بت پرستان در امان ماندند. آنان جوانان خدا پرستی بودند که از هراس پادشاه ستمگر که مردم را به اجبار به بت پرستی می­خواند به غار پناهنده شدند.

* حضرت مریم هم که در کفالت حضرت زکریا یا شوهر خاله خود در آمد در قسمت شرقی بیت المقدس (مسجدالاقصی) سکونت گزید و از مردم به طور عموم عزلت اختیار نموده و کناره گیری می­نمود. فقط حضرت زکریا از احوال او با خبر بود و گاهی به او سر می­زد، غذا و میوه های بهشتی نزدش مشاهده می­کرد و با تعجب سؤال می­نمود که این میوه و غذا از کجاست؟ مریم پاسخ می­داد از موهبت پروردگار می­باشد که به من ارزانی فرموده است. در عزلت احتمال دارد که عادت زنانگی هم بر او مستولی نمی­شده چون طاهره و صدیقه بود و کمتر کسی او را  می­دید و احتیاج به بعضی مسائل مربوط به زنان از حیض و استحاضه نداشت.

*   یک اشکالی که در رهبانیت وجود دارد این است که اینان تارک دنیا بوده و مانند رهبانان مسیحی، ازدواج نمی­کنند و فرزند دار نمی­شوند، فقط مشغول عبادت هستند و اعراض از دنیا می­کنند. رهبانیت موضوعش با عزلت فرق می­کند و آن یک موضوع خاص می­باشد و این بستگی به شرایط زمانی و در چهار چوب دستورات عالمان ربانی است.

* درباره (سوره احزاب آیات 35- 28) و شأن نزول آن آمده است: پس از جنگ خیبر که پیامبر(ص) به اموال زیاد آل ابی الحقیق دست یافت و به غنیمت گرفت،‌ همسران پیامبر(ص) درخواست نمودند که از ثروت غنائم، سهمی به آنان عنایت کند و در واقع نفقه بیشتری از پیامبر(ص) درخواست کردند. پیامبر(ص) امتناع نمود در آن هنگام همسران پیامبر هشت نفر بودند پیامبر فرمود: «آنها را بین مسلمانان تقسیم کردم». بعضی از آنان گفتند:« چنانچه ما را رها نمایی ما دیگر همسر شایسته ای در قبیله خود نخواهیم داشت.» لذا خداوند به پیامبر(ص) دستور داد از آنها عزلت جوید. پیامبر در بیرون مدینه خانه، ام ابراهیم 29 شبانه روز سکونت فرمود تا آنان از حیض پاک شدند پس آیه نازل شد و آزادی، برای زوجات خود قرائت فرمود نخستین زوجه از زوجات پیامبر که گفت من به اطاعت و ایمان پروردگار زوجیت رسول خدا را اختیار می­نمایم ام سلمه بود و سایر زنان هم از درخواست خود صرف نظر کردند. ( انوار درخشان 13/ 97)

انگار 29 روز عزلت از زوجات، چنین بازدهی و ثمره داشت که خواسته پیامبر را بر خواسته خود مقدم داشتند و اگر غیر خدا رها شود امدادهای الهی می­رسد. ( فلما اعتزلهم .... وهبنا )

* «خلوت» تنها شدن از اغیار است و «عزلت» تنها شدن از خود و مشاهده حضرت معشوق را گویند. یکی از عارفان گفته: خلوت صفت اهل صَفوت است و عزلت از نشانه های وَصلَت است. ( میناگر عشق ص 639 )

* آنچه در خلوت نشینی لزوم دارد، مراقبه فکر و نفی خواطر و مداومت بر یاد مذکور است، ولی دیگر مسائل مانند کم خوردن، کم خوابیدن، یا صمت و دوری از خلق، زهد، ترک عجب، نداشتن اسباب راحتی و ... از لوازم آن می­باشد چه آنکه اصول وقتی مراعات شود خود به خود فروع و لوازم آن کم کم خود را نشان می­دهند عالمان ربانی هر کدام در «صحبت» و «خلوت» نظری داشتند که جمع آراء، این است؛ صحبت با صادقین ( توبه 119 ) و دل دادگان مطلوب، لزوم دارد و آنگاه خلوت را برای تصفیه باطن به کار گیرد.

* پیامبر(ص) عادت داشت که سالی یک ماه در غار حراء خلوت گزیده و به ذکر و تعبّد بپردازد و در آستانه بعثت نیز میل فراوانی به خلوت داشت تا بدانجا که قریشیان به طعن و تعریض می­گفتند: انّ محمداً عَشِق رَبّه : محمد عاشق پروردگارش شده است. ( السیره النبویه بن هاشم 1/252- میناگر عشق 639)

* از آنجایی که در خلوت، صفای دل پیدا می­شود باید زیر نظر فیض پرور و استاد حاذق باشد تا این صفا و وصلت بیاید.

حافظ می­فرماید:

گنج عزلت که طلسمات عجایب دارد *** فتح آن در نظر رحمت درویشان است( غزل 52 )

یعنی گوشه نشینی و خلوت، انسان را می­تواند به گنج فناء برساند گنجِ عزلت و خزینه تجرید از خود، که موانع عجیبه و عوایق غریبه در پیش دارد فتح و گشایش آن گنج عزلت، منحصر در نظر رحمت درویشان است.

روضه ی خلد برین، خلوت درویشانست*** مایه ی مِحتشمِی، خدمت درویشانست

حافظ می­فرماید: باغ بهشت برین عین خلوت درویشان است درویش کسی است که از مقام فنا به بقای حق رسیده و باقی جاوید گردیده در دعای پیامبر(ص) آمده است: « خدایا مرا مسکین (درویش) زنده بدار و مرا مسکین بمیران» ( تمهیدات ص 21 ) پس سرمایه دو عالم، خدمت و بندگی درویشان است.

* از آنجایی که تنهایی بدون نسخه، معایبی دارد که از جمله آن وسوسه و خطورات نفس اماره و شیطان است، نباید شخص به گوشه نشینی مشغول شود چه آنکه بدون دانش و نسخه حکیم الهی، نفس در معرض معایب و آفات قرار می­گیرد. در آنجا که خلوت مصداق کامل پیدا کند، سالک از وجود خویش هم خلوت می­گزیند. چون در خلوت، رنگ ریا و نیرنگ و خدعه بیرون می­روند پس صدق و خلوص حاکم می­شود تا دَم ها و اوقات و زمان و مکان خلوت نشین همه رنگ یکی را می­گیرد و به یاد یکی جوهر و گوهر فضائل خود را نشان می­دهند و دل، پاک و صاف و زلال شود. البته حفظ و نگهداری این گوهرها مهم تر است چرا که گاهی به اندک ملاقات با نفوس رذیله و صاحبان زر و زور، نوعی غبار و تیرگی بر دل خلوت نشین می­افتد مگر آنکه صاحب عزلت به مقام رسیده باشد.

* بدان که بنای سلوک راه دین و وصول به مقامات یقین بر خلوت و عزلت و انقطاع از خلق است و همه انبیاء و اولیاء در بدایت حال خلوت داشته اند تا به مقصود رسیده اند. عایشه درباره پیامبر گفت: که پیامبر همیشه خلوت را دوست می­داشت.

اول خلوت و عزلت بر دل پیامبر شیرین گردید. در روایت آمده که پیامبر(ص) پیش از وحی یک هفته، دو هفته و نیز یک ماه به غار حرا در مکه به خلوت و طاعت مشغول گشتی. ( مرصاد العباد ص 281 )

وقتی حق تعالی حضرت موسی را برای استماع کلام خود بی واسطه، امر فرمود که به میقات بیاید همانطور که در (سوره بقره آیه 51) آمده است، پس چهل شبانه روز به خلوت او را آراسته کرد تا به این مقام برسد.

* گوییم: خلوت برای رفع حجب و اشتغالات فکری و جوارحی است تا آماده برای روشنی شود و چشم و گوش برزخی و دل که آینه جمال و جلال است استعداد برای دریافت الهامات و نسیم نفحات ربانی پیدا کند و مددهای غیبی و فیوضات ربانی به دل خلوت نشین بیاید.