۵۱ مطلب با موضوع «نکته های سلوکی» ثبت شده است

رجب از راه رسید

آیا هنوز زمان آن نرسیده که بشر دست از این همه طغیان درشت و کوچک بردارد و برای خدا خاضع شود .

اگر تصمیم گرفته است ، مگر زمانی مثل رجب وجود دارد تا نقطه ی شروع مردانه ی او باشد .

برخیز و توبه ای خالصانه کن و تصمیم بگیر تا مثل گذشته نباشی و انسان خداپسند باشی .


روزه فراموش نشود . ذکر یونسیه حتما در برنامه ی روزانه باشد . ایندو کلید پاکی از نجاسات و گناهان می باشند و تنها راه عبور از ارجاس طبیعت . هزاران کتاب اخاقی و عرفانی بخوانید هیچ کار خاصی انجام نمی دهند . با فکر کردن زیاد نمی شود آدم شد . حتما آدم باید این دو مورد را داشته باشد . البته رو زه به اندازه ای که مقدور است ولی یونسیه حتما هر روز


.برای ماه رجب و پیرو آن شعبان و رمضان برنامه ی زیر بسیار مناسب است

دستورالعمل سالکان الی الله

جمع مال

امام رضا (ع) فرمود: مال جمع نمی‏شود مگر به پنج خصلت:

1- بخل شدید
2- آرزوى دراز و طولانى

3- حرص غالب

4-  قطع رحم

5- ایثار دنیا بر آخرت


بخدا قسم سرم سوت می کشد می بینم این روانشناسهای به اصطلاح روشنفکر دعوی نجات بشر ، ساختن زندگی خوب ، بدست آوردن سرمایه های هنگفت در مدت کم ، و ... می کنند

اینها دارند اساسا تیشه به ریشه ی آدمیت میزنند . اصلا نمی دانند انسان چیست . جالب است که هر نسخه ای می دهند ضد انسانیت است . چرا ؟ چون فقط میخواهند من انسان را بیشتر کنند و او را از خدا غافلتر . در حالی که هر که انسان را درست یشناسد و به قول بنده خدا دفتر انسانیت خود را درست ورق بزند حتما تایید می کند که همه ی خیر ها در دفع و کشتن همین من است . از زمانی که من کشته شد تازه بهشت شروع می شود و تازه انسان معنی زندگی را می فهمد . خدا بیامرزد امام را که کتابهای اخلاقی عام ایشان آخر عرفان است و می فرمود همینگونه کار کنید . این انسان واقعا داشته خدا رو مشاهده می کرده شما حساب کنید این آدمی که کم کمش از ملک و ملکوت گذشته و حقیقت انسانیت را فهمیده بعد گفته عبودیت  درست گفته یا این روشنفکرهای امروزه که الفبای انسانیت را نمی دانند . اگر بگویید که صحبتهایشان گاهی خیلی تاثیر گذار است و آدم را نجات می دهد . به یقین گوییم که نسخه شان خیلی زود بی تاثیر می شود و دوباره انسان به آن گرداب ها فرو می رود . تمام ملکات انسانی را له می کنند و حاشا که چیزی دهند . اگر میخواهید محصول روششان را ببینید از همین خودتان نگاه کنید بعد خانواده بعد جامعه . همه را از بین بردند .  والله که هر چه  انسان غیر عبودیت خدا انجام دهد پوچ و باطل است . والله اعلم .  فقط می توان گفت :


اللهم عجل لولیک الفرج

ملکوت

 امام صادق(ع) فرمود: هر کس بگوید: ( لا اله الا الله ) وارد ملکوت آسمان نمى‏شود مگر قولش را با عمل صالح تتمیم کند. عمل متمم و مکمل قول است. وارد ملکوت و باطن عالم نمى‏شود کسى که عمل با قولش ناقص باشد. ملکوت یعنى باطن ( فسبحان الذى بیده ملکوت کل شئى ) منزه است خدائى که به دستش ملکوت هر چیزى است. ملک یعنى ظاهر (تبارک الذى بیده الملک) خجسته باد آن که به دستش پادشاهى است. خداوند ملکوت را با سبحان و ملک را با تبارک آورده است. در سوره اعراف آیه 185 مى‏فرماید: ( اولم ینظروا فى ملکوت السموات والارض : چرا به ملکوت آسمانها و زمین نمى‏نگرید . ) این جا لسان تشویق است که چرا سرى به باطن عالم نمى‏زنید و نگاه نمى‏کنید ؛ در واقع دعوت می‏کند.

موعظه ای از بهجت عارفان

بسمه تعالی
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة علی سید الأنبیاء و المرسلین، و علی آله سادة الأوصیاء الطاهرین و علی جمیع العترة المعصومین، واللعن الدائم علی أعدائهم أجمعین.
جماعتی از این جانب، طلب موعظه و نصیحت می کنند؛ اگر مقصودشان این است که بگوئیم و بشنوند و بار دیگر در وقت دیگر، بگوییم و بشنوند، حقیر عاجزم و بر اهل اطلاع پوشیده نیست.
و اگر بگویند کلمه ای می خواهیم که امّ الکلمات باشد و کافی برای سعادت مطلقه دارین باشد، خدای تعالی قادر است که از بیان حقیر، آن را کشف فرماید و به شما برساند.
پس عرض می کنم که غرض از خلق، عبودیت است ( و ما خلقت الجن و الانس إلا لیعبدون. سوره ذاریات/56 ) و حقیقت عبودیت؛ ترک معصیت است در اعتقاد که عمل قلب است و در عمل جوارح.
و ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت « ولا أقول سبحان الله و الحمد لله، لکنه ذکر الله عند حلاله و حرامه ».

ما امام زمان عجل الله له الفرج را دوست می داریم، چون امیر نحل است؛ امور ما مطلقاً به وسیله او به ما می رسد؛ و او را پیغمبر صلوات الله علیه برای ما امیر قرار داده؛ و پیغمبر را دوست داریم، چون خدا او را واسطه بین ما و خود قرار داده؛ و خدا را دوست داریم، برای اینکه منبع همه خیرات است و وجود ممکنات، فیض اوست.
پس اگر خود و کمال خود را خواهانیم، باید دوست خدا باشیم؛ و اگر دوست خداییم، باید دوست وسائط فیوضات از نبیّ و وصیّ، باشیم؛ وگرنه یا دوست خود نیستم، یا دوست واهب العطایا نیستیم، یا دوست وسائط فیوضات نیستیم.
پس کیمیای سعادت، یاد خداست، و او محرّک عضلات به سوی موجبات سعادت مطلقه است؛ و توسل به وسائط استفاضه از منبع خیرات، به واسطه وسائل مقرره خودش است. باید اهتدا به هدایات آنها نماییم و رهروی به رهبری آنها نماییم تا کامیاب شویم.
دیگر توضیح نخواهید و آنکه عرض شد، ضبط نمایید و در قلب ثبت [کنید]، خودش توضیح خود را می دهد.
اگر بگویید چرا خودت عامل نیستی؟! می گویم: « اگر بنا بود که باید بگوییم ما عاملیم به هر چه عالمیم، شاید حاضر به این حضور و بیان نمی شدیم »؛ لکن دستور، بذل نعمت است، شاید به مقصود برساند؛ « ما أخذ الله علی العباد أن یتعلّموا حتی أخذ علی العماء أن یعلّموا ».
مخفی نماند اگر میسور شد برای کسی، نصیحت عملّیه بالاتر است از نصایح قولیه « کونوا دعاة إلی الله بغیر أاسنتکم »

وفقّنا الله و ایاکم لما یرضیه و جنبنا جمیعاً عن ما یسخطه و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته والحمدلله أولاً و آخراً والصلوة علی محمد و آله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین.

مراقبه ی پا برای سالک

مراقبه پا (قدم، رجل)

راه رفتن معمولاً با قدمین است، مگر اینکه پاها شکسته باشند. پس قیام، سعی و ایّاب و ذهاب به قدم – که وسیلة طی طریق – است بستگی دارد و همة احکام بر او جاری است و مصالح و مفاسد هم از او نشأت می­گیرد.

سیرِ هر مقصدی که انسان نیّت رفتن به آن را دارد، باید جنبة الهی داشته باشد تا در قیامت توان جواب آن را داشته باشد. زیرا که خداوند رحمان در قرآن کریم فرموده است:

   « یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعملون».

   « در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان به زیان آن­ها به اعمالی که مرتکب شدند، گواهی می­دهند.»

برای رفتن به مشاهد مشرّفه همانند سعی، طواف و جمعه و جماعات و امکنة ممتازه همانند زیارت قبور ائمه، اولیا، مؤمنین و مساجد عظیم مانند مسجد سهله و کوفه و صلة ارحام، حضور در مجالس دعوت شدة مؤمنین و محافل علمی به جهت یادگیری معارف و اصلاح بین قومی که میانشان اختلاف است، و عیادت مریض و رفتن به خانة مستضعفین برای انفاق و رفتن به کار و جهاد و دهها نمونة دیگر... از قدم (یعنی پاها) برای طی طریق استفاده می­شود. رفتن برای قضاء حوائج مؤمنین و خویشاوندان کاری است بس بزرگ و دارای آثار وضعی و اخروی ممتاز که باعث می­شود پای انسان در صراط لرزان نشود. چرا که در جواب ملائکه خودِ قدم پاسخ گوید. چرا که قیامت، همه اش گوش و چشم و زبان است. شاهدِ مطلب سخن حضرت حق است که می­فرماید:« الیوم نختم علی افواههم و تکلّمنا ایدیهم و تشهد ارجلهم بما کانوا یکسبون» امروز بر دهانشان مهر می­نهیم. دستان ایشان با ما سخن می­گویند و پاهایشان بر کارهایی که انجام دادند شهادت می­دهند».

پس مراقبه در این عضو برای مناجات، عبادات و سعی در همة کارها لازم و ضروری است.

مراقبۀ نفس با جوارح

حاکمیّت تن و فرماندهی جوارح به عهدة نفس است. اعمال و افعال انسانی از آن منشعب می­شوند و در نتیجه جوارح تابع اویند. اگر نفس، صالح و پاک شد،‌ عمل جوارح خوب می­شود و اگر ناپاک، جوارح به تبع او کارهای ناشایست انجام می­دهند. اگر قلب با مراقبه صالح و تمیز شد،‌ جای خدا می­شود که گفته­اند:« قلب مؤمن جایگاه عرش رحمان است». و در بعضی روایات آمده که حق تعالی می­فرماید:« من در آسمان و زمین نمی­گنجم، ولی در قلب بندة مؤمنم می­گنجم.»

اگر قلب الهی شد، همة حرکاتِ جوارح الهی می­شود. اگر نفس فاسد و شیطانی شد و در درون آن انجاس، کثافات و شیاطین خانه کرده باشند، حرکاتِ جوارح ابلیسی می­شود زیرا جوارح تابع متبوع بوده است. نتیجه آن که هر فعل و حرکتی از اعضاء و جوارح به اصل مربوط است. وقتی اصل در کثرت، تفرقه و ضلالت و یا در وحدت و جمع باشد، تابع به دلیل عقل و نقل از آن تبعیت می­کند.

اقبال با مراقبه است

حضرت صادق (ع) فرمود:« هرکه نماز خواند و در نماز خود اقبال داشته و توجه او به نمازش باشد و در نماز حدیث نفس نکند و در فکر و تذکّر دیگری نباشد و یا سهوی نکند، در نماز اقبال می­کند؛ خدا هم مادامی که او بر نماز خود اقبال کرده، به او اقبال می­کند. بسا هست که نصف نماز او بالا می­رود ( به اندازة توجّه و اقبال او) و بسا ربع یا ثلث یا خمس آن!! جز این نیست که بندگان مأمور شدند تا برای تکمیل آن چه که از واجبات از دست رفته و فوت شده نماز گزارند و نوافل را به جا آورند.»

از این بیان گهربار امام (ع) به این نتیجه می­رسیم که توجّه، تمرکز، صعودِ عبادات و پذیرش آن از طرف پروردگار به مراقبه و توجّهِ حواس – نه صرف آداب ظاهری – بستگی دارد؛ بلکه کمال نماز به اقبال و توجّه است. چون خداوند بندگانش را دوست دارد و می­خواهد به نحوی آنان را به مراتب عالیه برساند، فرموده است:« اگر در نماز کسر، ‌نقص و بی­توجهی بوده است؛ با نوافل و مستحبات، واجباتِ منقوصه (ناقص) را تکمیل کنید». البته در تمام عبادات هر اندازه مراقبة نیّت و فکر، بهتر و مستقیم تر و بدون اعوجاج و پراکندگی باشد، اقبال در آن بیشتر شود و حق هم به آن بنده اقبال می­نماید.

اضافات دعاى عرفه

دعای عرفه


 دعاى عرفه امام حسین(ع) در همه کتب ادعیه معروف و مشهور است، لکن در قسمت الحاقى که ابتداء آن این طور آمده است: ((الهى انا الفقیر فى غناى...)) بحث است که این قسمت از امام صادر شده یا از سید بن طاوس ابداع شده است. حضرت آیت الله بهجت مدت‏ها بر این باور بودند که بخش الحاقى از امام است. امابعد فرمودند: شخصى در مشهد گفت: روز عرفه‏ اى مشغول خواندن آن قسمت الحاقى شدم، پس مرحوم سید بن طاوس که بلند بالا بود را دیدم (به مکاشفه) و به بنده گفت: این بخش از منشأت خود من است.

دستور آیت الله قاضی ره برای ماههای سه گانه ؛ رجب، شعبان، رمضان

سید علی قاضی طباطبایی


قبل از این مطلب عرض می کنم که   دستورالعمل استاد کمیلی   نیز برنامه ی کاملی برای این ایام است ( بهتر و حتی واجب است که سالک دنبال این استاد و آن استاد نگردد و یکی که پیدا کرده است را کاملا داشته باشد و  دستوراتش را انجام دهد و بیشتر در خود بکاود که گنج واقعی در درون است لذا توصیه می کنیم از همان دستورالعمل استاد کمیلی که خیلی کامل است استفاده کنید و تمام تلاشتان را بکنید که همان هفتاد مورد را به درستی انجام دهید )


اعوذُ بالله منَ الشیطانِ الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
وصلّى الله على محمّد وآله الطاهرین
ولعنةُ الله على أَعدائِهم أجمَعین

اصل این دستور را حضرت علّامه آیة الله سیّد محمّد حسین حسینی طهرانی أفاض الله علینا من برکات تربته، در سال آخر عمر شریف و با برکت خود در یکی از جلسات برای خواصّ أصحاب خودشان از روی نسخۀ خطّی آیة الحقّ مرحوم آیة الله حاج میزا علی قاضی طباطبائی که بنام «صَفَحاتٌ منْ تاریخ الأعلام» بقلم فرزند ایشان نوشته شده است، بیان فرموده، به عمل و مداومت آن تأکید نمودند و مخصوصاً به طلّابی که با حضرتش مأنوس بودند، أمر کردند آنرا در دفتر خود ثبت نمایند [لذا این حقیر از روی نسخۀ ایشان در کتابخانۀ معظّم له استنساخ نمودم] اینک متن عربی آن را با استفاده ترجمه و توضیح مختصر آن بزرگوار به علاقمندان تقدیم می نمائیم و آن متن از این قرار است:

حالات سالکین

ینفسم السالک من حیث القوه و الضعف الی ثلاثه اقسام :

القسم الاول : من سلک الطریق الباطنی و انفتح علیه الباب الا انه لاسباب طارئه توقف معرضا عنه و لم یستمر فمثل هذا حاله اسوا عنداﷲ من غیر السالک الذی لم یطرق هذا الباب و لم یدخل .

القسم الثانی : السالک المبتلی بالکرامات و المکاشفاف فقد یشتغل بهما و یغفل عن المقصد الاعلی و هو معرفه الله .

القسم الثالث :السالک المستمر فی سیره من مرحله ادنی الی مرحله اعلی و ذلک تحت تربیه استاذ کامل


ترجمه  : سالکین از نظر ضعف و قوت سه دسته اند :

دسته اول کسانی اند که راه باطن را می پیمایند و دریچه ای از درون به روی ایشان بازمی گردد، اما وقتی که عوامل باز دارنده ای دست به هم دهد در حالی که از باطن روی گردان شده متوقف

شده و ادامه نمی دهند حال سالکانی اینچنین نزد خداوند بدتر از حال سالکانی است که اصلا با این راه آشنا نیستند

دسته دوم سالکانی اند که به کرامات و مکاشفه هایی امتحان می شوند و به آن دو مشغول شده، از مقصد نهایی که همان معرفت خداوند باشد غافل می مانند .

دسته سوم سالکانی اند که در سیر خود از پایین ترین مراحل به بالاترین مراحل پیوسته حرکت می کنند و این سیر پیوسته تحت تربیت استاد کامل است