1 - غیر از بدن ظاهری چیز دیگری در ما وجود دارد که غیر از جسم است و جزء جسم هم نیست و عارض بر آن هم نمی باشد . از طرفی دانستیم که جسم ، هیچ شکلی و رنگی را قبول نمی کند مگر آنکه شکل و رنگ اول را از دست دهد !
برخلاف عقل که مشاهده می کنیم تمام
اشکال و الوان و مقادیر و مساحات را قبول می کند بدون آنکه در آن تغییری
حادث شود و بلکه باعث قوت عقل می گردد چنانکه عقل آدمی به دانش و آزمایش
توانا می گردد .
از اینجا معلوم می شود که میان عقل و جسم یا ماده و نفس تباین و اختلاف واضح است .
2 - قوای جسمانی ما شناسائی و اطلاع را بوسیله حواس می فهمند و از آن اطلاع و معرفت ، قوی و توانا می شوند . مثل آنکه از شهوات بدنی و لذائذ جسمانی لذت می برند و با نشاط می گردند . در صورتی که نفس همینکه به ماده و احساسات نزدیک می شود ضعیف و ناتوان می شود . ولی چون به خود برگردد و از آنها دور می شود توانا می گردد و به کلی برخلاف جسم است .
3 - نفس مایل به علوم و امور الهی است و هر چیزی به سوی هم جنس خود شوق دارد و میل می کند و از چیزی که باعث کمال ذات و قوام جوهر و هستی اوست دوری نمی کند .
پس نفس انسان در حالت فکر کردن چون بکلی از بدن منصرف است قهرا مخالف افعال بدن بوده و مفارق با آن است .
4 - نفس برای هر علمی مبادی و اصولی دریافت می کند غیر از آن مقداری که توسط حواس دریافت کرده است . مثل آنکه حکم می کند که مثلا (میان دو طرف نقیض چیزی واسطه نیست) و این حکم به وسیله حواس درک نمی شود .
5
- حواس تنها مدرک محسوسات اند در صورتیکه نفس ، اسباب و علل وقایع و
اتفاقات و اختلافات را درک می کند و درک اینگونه امور معقول بهیچ وجه به
وسیله جسم و حواس نیست ، مثل آنکه بر امور حسی حکم می کند که این امر حسی
راست یا دروغ است .
چنانکه مثلا چشم ، جسم بزرگ را کوچک می بیند ( مثل خورشید ) و کوچک را بزرگ می بیند ( مثل انگشت آدمی در آب )
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر قیّم المیزان ذیل آیات ۱۰۲ و ۱۰۳ از سورة بقره که مربوط به داستان هاروت و ماروت است، بحثی فلسفی و علمی دارند و چون این دو بحث کاملاً مرتبط است، ترجمة خلاصهای از آن را میآوریم و سپس نکات مورد استفاده از سخن ایشان را آورده و آنگاه بحث را پی میگیریم.
«تجربة شخصی ما و حکایات شنیده شده شکی در وقوع کارهای خارق عادت باقی نمیگذارد. کمتر کسی است (از ما) که کار خارق عادت ندیده یا نشنیده باشد. همة ما کم یا زیاد از اینگونه کارها دیده و شنیدهایم.
سکوت به وحدت نزدیک تر است ، چون اگر دو نفر حرف بزنند ، دو حرف داریم . ولی اگر دو نفر سکوت کنند فقط یک سکوت داریم !
حضرت علاّمه طهرانی قدّساللـهنفسهالزّکیّة کرارا مىفرمودند:
مسیر أهل توحید و عرفان با مسیرهاى دیگر از قبیل أهل کشف و کرامات متفاوت است. راه خدا، راه تهذیب و فناست و با راهى که بعضى دراویش و دیگران پیش گرفته و نفس را تقویت نموده و فربه مىکنند، در دو قطب مخالف قرار دارند. ریاضتها و مجاهدتهاى آنها براى پروارکردن نفس و افزودن به قواى آن است، أمّا أهل توحید نفس را در زیر سنگهاى ریاضت و مجاهده آسیا کرده و لِه مىنمایند و مُعترف به عجز و نیستى خود مىگردند.
از این رو در مدّت حیات ایشان أبدا دیده نشد که با أفرادى که در مسیرتقویت نفس بوده و گمشده خود را غیرتوحید حضرت پروردگار مىدانستند، اگرچه انسانهاى خوب، أهل تهجّد و زهد و ایثار بودند، حشر و نشرى داشته باشند. و مىفرمودند: راه ما جداست!
در سلوک راه خدا، انسان باید تنها داغ و نشان توحید حضرت حقّ را بر دل داشته باشد و شعار او در طریق وصال این باشد که:
پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مىشود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قاضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.
بنا برآنچه گفته شد معلوم مىشود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مىشود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.
منبع : رساله سیر وسلوک بحر العلوم منسوب به بحر العلوم
مقاله پیش روگزیده ایست از فرمایشات حضرت آیت الله حاج سیدمحمد محسن طهرانی در کتاب حیات جاوید در ارتباط با اینکه چگونه ائمه اطهار علیهم السلام با وجود دارابودن مقام عصمت مطلقه به خود نسبت گناه می دهند ، ایشان در ابتدا به تبیین و نقد برخی از دیدگاه ها و نظرات در ارتباط با این مساله پرداخته و در نهایت نظر بدیع و دقیق خود را در حل این عویصه و مشکل بر اساس مبانی دقیق عرفانی و فلسفی بیان می فرمایند .
زهد قلبی
صبر قلبی
شکر قلبی
کفر و توحید قلبی
نفی نفاق قلبی
نفی خواطر سوء قلبی
ترک معاصی قلبی
باور و یقین قلبی
نجوا و مناجات قلبی
ترک وسواس و شبهات فکری
سوء ظن و حسن ظن