۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سالک» ثبت شده است

حالات سالکین

ینفسم السالک من حیث القوه و الضعف الی ثلاثه اقسام :

القسم الاول : من سلک الطریق الباطنی و انفتح علیه الباب الا انه لاسباب طارئه توقف معرضا عنه و لم یستمر فمثل هذا حاله اسوا عنداﷲ من غیر السالک الذی لم یطرق هذا الباب و لم یدخل .

القسم الثانی : السالک المبتلی بالکرامات و المکاشفاف فقد یشتغل بهما و یغفل عن المقصد الاعلی و هو معرفه الله .

القسم الثالث :السالک المستمر فی سیره من مرحله ادنی الی مرحله اعلی و ذلک تحت تربیه استاذ کامل


ترجمه  : سالکین از نظر ضعف و قوت سه دسته اند :

دسته اول کسانی اند که راه باطن را می پیمایند و دریچه ای از درون به روی ایشان بازمی گردد، اما وقتی که عوامل باز دارنده ای دست به هم دهد در حالی که از باطن روی گردان شده متوقف

شده و ادامه نمی دهند حال سالکانی اینچنین نزد خداوند بدتر از حال سالکانی است که اصلا با این راه آشنا نیستند

دسته دوم سالکانی اند که به کرامات و مکاشفه هایی امتحان می شوند و به آن دو مشغول شده، از مقصد نهایی که همان معرفت خداوند باشد غافل می مانند .

دسته سوم سالکانی اند که در سیر خود از پایین ترین مراحل به بالاترین مراحل پیوسته حرکت می کنند و این سیر پیوسته تحت تربیت استاد کامل است

اعمال ظاهری

 اعمال ظاهری


منشأ اخلاق زشت، آلوده شدن به افراط و تفریط و توجه به اعمال ظاهرى بدون توجه به حقیقت عمل است. شخص عبادتى را به عادت انجام مى‏دهد ؛اما توجه به باطن ندارد و چه بسا اگر دقیق شویم مى‏بینیم از دون به تقدیرات الهى اعتراض دارد. نفس آن کس که به اعمال ظاهرى صرف توجه دارد مانند اتاقى است که نقش و نگار زیبایى دارد ولى کف آن اتاق جاى مزبله است ! همانگونه که بیمارى بدن تنها با مالیدن پماد بر پوست درمان نمى‏شود و باید با پرهیز از بعضى چیزها و نوشیدن بعضى داروها بیمارى را درمان کرد، بیماریهاى نفس هم نیاز به درمان همراه با پرهیز و مراقبه دارد. نکته مهم قابل توجه اینست که از مراقبت دایمى نباید غافل بود که مبادا آن صفت رذیله دوباره عود کند. عمل ظاهرى بدون حقیقت و باطن مانند علف هرزه‏اى است که پیرامون گیاه بروید و موجب عدم ترقى و رشد گیاه مى‏شود. در واقع با خلوص نیت است که باطن پاک شده و رشد مى‏کند و با تکیه صرف بر ظواهر، رشد حقیقى انجام نمى‏گیرد.

حجابهای ظلمانی - امام (ره)

عکس امام خمینی

توجه به غیر خدا انسان را به حجابهاى «ظلمانى» و «نورانى» محجوب مى‏نماید. کلیه امور دنیوى اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند متعال شود، باعث حجب ظلمانى مى‏شود. تمام عوالم اجسام حجابهاى ظلمانى مى‏باشد. و اگر دنیا وسیله توجه به حق و رسیدن به دار آخرت، که «دار التشریف» است، باشد، حجابهاى ظلمانى به حجب نورانى مبدل مى‏گردد. و «کمال انقطاع» آن است که تمام حجب ظلمانى و نورانى پاره و کنار زده شود، تا به مهمانسراى الهى که «معدن عظمت» است بتوان وارد گردید. لهذا در این «مناجات» از خداوند متعال بینایى و نورانیت قلبى طلب مى‏کنند، تا بتوانند حجب نورانى را دریده به معدن عظمت برسند: حتّى تخرق أبصار القلوب حجب النّور، فتصل إلى معدن العظمة.

ولى کسى که هنوز حجابهاى ظلمانى را پاره نکرده، کسى که تمام توجه او به عالم طبیعت است و، العیاذ باللّه، منحرف عن اللّه مى‏باشد، و اصولا از ماوراء دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و منکوس إلى الطبیعه‏ است، و هیچ گاه در مقام [این‏] برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و نیروى روحانى و معنوى در خویشتن ایجاد نماید، و پرده‏هاى سیاهى را که روى قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب ظلمانیست قرار دارد: ثُمَّ رَدَدْناهُ اسْفَلَ سافلین «41». در صورتى که خداوند عالم بشر را در عالیترین مرتبه و مقام آفریده است: لَقَدْ خَلَقْنَا الانسانَ فی احْسَنِ تَقویمٍ. «42» کسى که از هواى نفس پیروى مى‏کند و از روزى که خود را شناخته به غیر عالم ظلمانى طبیعت توجهى ندارد و هیچ‏گاه فکر نمى‏کند که ممکن است غیر از این دنیاى آلوده تاریک جا و منزل دیگرى هم وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانى فرو رفته، مصداق اخْلَدَ الى الارْضِ و اتَّبَعَ هواه «43» گردیده است. او با آن قلب آلوده به گناهى که در پرده ظلمانى پوشیده شده و روح گرفته‏اى که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالى دور گشته، آن هوا پرستیها و دنیا طلبیهایى که عقل و چشم حقیقت بین او را کور کرده است، نمى‏تواند از حجابهاى ظلمانى برهد، چه رسد اینکه حجب نورانى را پاره کرده انقطاع إلى اللّه حاصل نماید. او خیلى معتقد باشد که مقام اولیاى خدا را منکر نشود؛ عوالم برزخ، صراط، معاد، قیامت، حساب، کتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر معاصى و دلبستگى به دنیا بتدریج این حقایق را منکر مى‏گردد؛ مقامات اولیا را انکار مى‏کند، با اینکه مقامات اولیا بیش از این چند جمله‏اى که در دعا و مناجات وارد شده نمى‏باشد.



رقیب مراقب

وقتی دو نفر به چیزی مایل باشند، هر کدام را رقیب دیگری می­گویند. چنان که وقتی دو نفر کشتی می­گیرند، هر یک از این دو رقیب دیگری است تا این­که در این زور آزمایی یک نفر غالب و دیگری مغلوب شود.رقیب در اینجا – که رو به روی شخص مراقب ایستاده – هوی و هوس، نفس، شیطان و صفات مَلَکی است که سالکِ مراقب تلاش می­نماید تا با مواظبت و نظارت، نیات و اعمالش را از این­ها دور نماید و آن­ها را مغلوب کند و به خدا، صفات ملکوتی و فضایل متّصل شود. تا وقتی که صفات الهی در سالک ملکه نشده باشد، در معرض خرابکاری است.

روایت شده است که خداوند به ملائکه فرمود:« شما موکّل به ظواهر هستید، ولی من مراقب بر بواطن هستم.»

برای سالک کسب فضایل مسئله مهمّی است. اما تا زمانی که تحصیل آن کامل نشده، رقبای مخالف درون یعنی هوس های نفسانی، او را در تیررس خود قرار می­دهند لذا سالک یا مجروح   می­شود و یا از راه باز می­ماند.

حرکت به سوی حق، صراط مستقیم و دور شدن از رقیب است. طاعت و بندگی ممدوحِّ رب و فحشا و منکر مبغوض رب است. ذکر او جلای قلب و ذکر شیطان و مظاهر آن مخرّب قلب است.

تا سالک از خودیت خود نجات پیدا نکرده و به شهوات علاقمند باشد – اگر چه در ظاهر امکان دسترسی برای او نیست اما چون در باطن به آن میل دارد – مغلوب رقیب است.

قوّة واهمه و خیال، وعده های غیر الهی را نقد و وعده­های الهی را نسیه جلوه می­دهند، تا انوار وحقایق به قلب سالک رسوخ نکند و رقیب تلاش می­کند تا سالک را با رنگ آمیزی، تدلیس و غش در متاع به خود جذب کند. امّا وقتی که مراقبِ قلب در مقابل رقیب به مدد و توفیقِ حق، با استقامت ایستادگی کرد، به تدریج در معرض تیررس مخالفین قرار نمی­گیرد و راه را بر آنان می­بندد. تا جایی که رقیبان قطع امید کنند که البته برای این امر صبر کافی و وافی لازم است؛ در غیر این صورت حرکت کُند شده،‌ حیرت و اضطراب زیاد گشته و به قهقرا برمی­گردد.

استقامت در حوادث بی­ثباتی در عمل                  بنده را سلطان نماید، شاه را دربان کند

در حدیث قدسی آمده است که حق فرمود:« همانا در بهشت عدن کسانی را ساکن می­کنم که وقتی به معاصی برخورد کنند، به یاد عظمتم می­افتند و مرا ناظر و مراقب خود می­بینند.»

شخص مراقبی که جنبة تعظیم و اجلال حق را مراعات داشته، قلبش متوجه و مستغرق به حق و حالت انکار نداشته باشد، معاصی و گناهان را دوست ندارد و اگر هم انجام دهد صرف غفلت آنی، سهو و نسیان است.

مکروهات و مباهات هم گاهی زمینة بعضی لغزش ها را فراهم می­کنند. چنان که فرموده­اند:« کراهت دارد مرد از میان دو زن عبور کند». ارتکاب این کراهت شاید زمینه­ای ایجاد کندکه شخص به گناه بیفتد، اما چون جلال و هیبت حق را مشاهده می­کند، عدم التفات به مکروه غالب خواهد شد.


اتفاق غلام با مولی

اتفاق غلام با مولی


وقتى مولا و خواجه گوید: غلامم ترشى بیار، غلام گوید: نه، شیرینى بیاورم که شیرینى بهتر است. این لایق غلام نیست. شیرینى به حقیقت آن است که مولى فرماید.  مولى مى‏گوید: من فلان جاى مى‏روم. غلام مى‏گوید: خدا با تو باشد من نمى‏آیم.  مولى فرماید: چرا نمى‏آیى؟ گوید: وقت آمدن مى‏آیم الان عذرى هست. این لایق غلام نیست و خلاف آموختن است. در این ره اتفاق باید بود نه خلاف اوامر مولى.


آثار نیکی ها و بدی ها برای سالک

علی السالک ان ینتبه علی هذه النکته و هی - کما فی القرآن - ان الحسنات ایا کانت آثارها و انوارها تنموا من حسنه الی عشر ( من جاء الحسنه فله عشر امثالها ) و من لطفه سبحانه ان السیئه لیست کذلک (و من جاء السیئه فلا یجزی الا مثلها ) و الغور فی هذا اللطف الالهی ینمی اثرا طیبا فی الروح .


ترجمه :  سالک باید به این نکته توجه کند و آن - چنانچه در قرآن آمده - اینست که کارهای نیک آثار و انوارش به هر گونه ای که باشد ده برابر می شود  ( کسی که کار نیکی انجام دهد ، ده برابرش به خودش تعلق می گیرد ) و از لطف خدای سبحان است که گناه اینچنین نیست ( کسی که گناهی انجام دهد ، کیفرش بیش از اندازه گناهش نخواهد بود ) و عمیق شدن در این لطف الهی اثری پاک در روح ایجاد می کند .



منبع : کتاب مطالب السلوکیه

پیدا شدن الهامات ربانی برای سالک

بعد العبور عن مرحله الذکر الفظی الی الذکر القلبی یجب علی السالک ان یترصد لوارداته القلبیه و ینتظر الاالهامات فی مظانها علی سبیل الانجذاب و تلقی العنایات الغیبیه من غیر جهد و عنا


ترجمه : پس از عبور از مرحله ذکر لفظی به ذکر قلبی، سالک باید مترصد واردات قلبی و منتظر الهامات ربانی از روی جذب و انجذاب در مظانش باشد و عنایات غیبی را بدون تلاش و سختی ببیند .


منبع : کتاب المطالب السلوکیه

سختی و گشایش برای سالک

‫ان اقبل بلاء علی السالک فیجب ان لا یهرب منه بل لابد ان یرضی به الی ان یزول تدریجیا . و ان اقبل علیه رخاء و فرح فیجب ان لا یتعلق به ، لان البلاء اذا هرب منه انقلب مرا ، و الفرح اذ اغتر به انقلب بلاء علیه .

عن الصادق ع : لو یعلم المومن ما ادخر له من تحملها لمصائب لطلب ان یقرض لحمه و جسمه با المقاریض .


ترجمه : اگر بلایی به سالک رو کند نباید از آن فرار کند . بلکه ناگزیر باید به آن راضی باشد تا به تدریج از او برطرف شود . و اگر گشایش و شادمانی به او روی کند ، نباید به آن دل ببندد ، چرا که بلا هنگامی که سالک از آن فرار کند به تلخی مبدل می شود و سرور هنگامی که سالک به آن مغرور شود ، به بلایی علیه سالک تبدیل می گردد .

امام صادق می فرماید : اگر مومن می دانست که از تحمل مصائب چه چیزی برای او ذخیره شده است ، حتما می خواست که گوش و جسم او را با قیچی ها تکه تکه کنند



منبع: کتاب المطالب السلوکیه

اندیشیدن در امور کلی عالم

التفکر فی کلیات عالم الطبیعیه یشغل السالک عن الاشتغال با الجزئیات ، فلو استعمل فکره دائما فی امور کونیه و کلیه مثل التفکر فی خلقه الارض و السماء ، و حقیقه النفس و ما شاکل ، و صار هذا النوع من التفکر دابه و دینه عندئذ لا یتوجه ابدا الطلبات نفسه المحدوده ، ویکون بهذا الاسلوب قد قطع ماده الشهوات و الملذات المغریه


ترجمه : تفکر در کلیات دنیای طبیعت سالک را از مشغول شدن به جزئیات باز می دارد . پس اگر سالک دائما در امور هستی و کلی مثل اندیشیدن در آفرینش آسمان و زمین و حقیقت نفس و مشابه آن از مسائل کلی طبیعت از فکرش کار بکشد و این روش تفکر را داب و عادت خود قرار دهد ، اینجاست که دیگر به خواسته های محدود نفس خود توجه نمی کند . در این صورت و با این روش ماده شهوت ها و لذت های فریبنده را به کلی قطع کرده است .


صوت شرح مطلب - استاد کمیلی        شنیدن/ دانلود 


منبع : کتاب مطالب السلوکیه

لزوم ریاضت شرعی برای کنترل نفس اماره

السلطه علی النفس الاماره لا تحصل الا مع مجاهدات و ریاضات مشروعه و صحیحه لکی یتمکن السالک من ترک ما لا یرضی المحبوب بسهوله فی میدان العمل ، و ینمو هذا الحال الی درجه بحیث تمتنع صفحه قلبه من ان یتنقش فیها الخواطر المکروهه ، بل لا یخطر فیها الا اخلیر و الخواطرالمحموده و فی الحدیث : *  ان الله غیور لا یحب ان یکون فی قلب العبد الا الله  *.
اما تضعیف النفس و التغلب علیها عن طریق الریاضات الباطله و الغیر امسونه و المشروعه فهوا امر محرم ، ولا یعطی الا اثرا معکوسا .

ترجمه : تسلط بر نفس اماره جز با تلاش ها و سختی های مشروع و صحیح حاصل نمی شود . این برای آن است که سالک در صحنه ی عمل به آسانی بتواند آنچه مورد رضای محبوب نیست کنار بگذارد و این حالت به جایی برسد که نگذارد واردات قلبی ناپسند بر صفحه قلب سالک نقش بندد ، بلکه جز خیر و اندیشه های خوب بر قلبش خطور نکند . در حدیث آمده : * خداوند غیور است . دوست ندارد که در قلب بنده غیر از خودش چیزی باشد *
اما با این وجود ، تضعیف نفس و غلبه بر آن به وسیله ریاضتهای باطل ، مکروه و نامشروع ، کاری حرام است و نتیجه عکس دارد



منبع : کتاب مطالب السلوکیه