پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ب.ظ
1-اشاراتی به معانی
مهتدی: رهیاب، هدایت شده به راه راست، کسی که راه هدایت را میپیماید، هدایت یافته.
2-اشاراتی از قرآن
1-ومن یهدالله فهو المهتدی کسی را که خداوند راهنمایی کند پس او ره یافته است.(اعراف: 178)
2-ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین.بیگمان پروردگارت به آنان که از راه او گم گشته اند و به هدایت یافته گان، داناتر است. (قلم :7)
3-اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون.بر ایشان (صابران) از پروردگارشان آمرزش ها و بخشایشی است و آنانند که رهیافته اند.(بقره : 157)
4-اولئک لهم الامن و هم مهتدون.(آنانی که ایمان آورده اند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالوده اند) امن و آرامش دارند و رهیافته اند.(انعام:82)
5-اتبعوا من لا یسئلکم اجراً و هم مهتدون.از کسانی که پاداشی از شما نمیخواهند و خود هدایت یافته اند، پیروی کنید.(یس:21)
6-اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده. آنان (پیامبران ) کسانی هستند که خداوند راهنمایی شان کرده است، پس ، از رهنمود آنان پیروی کن.(انعام:90)
3- اشاراتی از احادیث
1-پیامبر(ص):« ای علی هدایت شوندگان بوسیله تو هدایت شوند.» (بحار9 /107)
2-علی (ع): «شیعیان ما هدایت شوندگانند.» (بحار39 /342)
3-پیامبر(ص): «ما باب خداوند هستیم که باید برما واردشوند، بوسیله ما هدایت شوندگان هدایت یافته اند». (بحار:39 /301)
4-علی(ع) :«هدایت یافت آن کس که فرمان از پروردگارش ببرد و ازگناه خویش بترسد.»(غررالحکم6 /193)
5-علی (ع):« ای مردم در راه هدایت بخاطر اندک بودن اهلش احساس وحشت نکنید، زیرا مردم برگرد سفره ای جمع شده اند که سیر شدنش کوتاه و گرسنگی آن طولانی است. » ( نهج البلاغه فیض الاسلام صفحه 164)
6-علی (ع):« برترین بنده در نزد خدا رهبر عادلی است که هدایت یافته و هدایت کننده باشد.» ( نهج البلاغه خطبه 164)
7-علی (ع): «هر کس به جز هدایت خدا در طلب هدایت باشد گمراه است. » (غررالحکم 4 /229)
8-علی (ع):« ای مردم در راه هدایت احساس وحشت نکنید.» (مستدرک الوسائل 1 /194 )
9-امام باقر(ع): «کسی که به دیدار ما آید و سخن ما را شنود خدا هدایت او افزاید.»(بحار42 /151)
10-پیامبر(ص):« اگر خدا بوسیله تو مردی را هدایت کند برای تو از دنیا و آنچه در دنیا است بهتر باشد.»(محجه البیضاء6 /198)
4- نکته ها
*هدایت، قابلیت میخواهد و شخص باید طالب باشد تا هادی مناسب حالش را خداوند نصیبش کند و به هدایت او مهتدی شود. هدایت با ایمان و تقوی، شخص را مهتدی واقعی میکند و جزء متقین میشود. اگر کسی نفسش دارای رذائل بوده یعنی امراض قلبیه داشته باشد هدایت الهیه را نمی گیرد و به مواعظ متعظ (پند پذیر) نمیشود.
*این همه پیامبر در هدایت امت کوشیدند اما بهره امت بسیار کم بوده که دلیلش داشتن امراض درونی و عدم قابلیت مردم بود. ارسال رسل و انزال کتب الهی همه برای هدایت بوده که گروه کمی در همیشه تاریخ مهتدی میشوند. به عبارت دیگر هدایت هادیان در عموم، فقط به گوش آنان میرسیده و گروه اندک به قلبشان نفوذ میکرد.
*آیات آفاقیه و انفسیه، سبب هدایت شده تا کسی متذکر و مهتدی گردد. امام زمان را مهدی(ع) گویند و مهتدی نیست چون مهتدی قبل از هدایت، یا مسلمان نبوده یا جاهل بوده یا بی نماز بوده و... بعد بوسیله هادی و ابزار هدایت مهتدی شده است.البته مجرد قبول هدایت کافی نیست، باید بعد از پذیرش، در حد و اندازه خود مطالب هدایتی را پیاده کند که به نفع نفس خویش میباشد.
*هادی فاعل است و مهتدی قابل.اگر نقصانی در شخص خواهان هدایت به راه راست باشد، یا مشکل در گیرندگی است یا در قابلیت؛ اگر چه مرشد و معلم خود متخلق به آثار و لوازم هدایت باشد.
*اگر خداوند در قرآن منافقین را مذمت کرده یکی به خاطر آن بوده که، آنان خریدار ضلالت بودند نه هدایت، چون به راه هدایت نیامده و فقط به ظواهری از هدایت خود را آراسته بودند.
*«اهتداء» به معنی پذیرفتن دستورات است و این صفت اگر در کسی ملکه شده باشد، مهتدی واقعی است البته اهتداء و ضلالت به یک معنی مظهر اسماء لطف و قهر حق میباشد در نتیجه نیت و عمل شخص به محاسبه در میآید و نتیجه را در دنیا و آخرت دیده و به حق الیقین ادراک میکند.
این را گوییم که هدایت از صنع خدا و خواسته و مشیت اوست لذا در سوره اعراف آیه 178 فرموده:« هرکس را خداوند هدایت کند او مهتدی است و هر کس را خداوند گمراه کند (به خاطر اعمالش) اینان جزو زیانکارانند.»
یعنی اسباب را خودشان فراهم میکنند و خواست خداوند بر پایه ی عملکرد خود شخص است و ثمره خوب و بد، مظهر اسمی از اسماء میشود که ثواب یا عقاب را به شخص برمیگرداند.
*در سوره یونس آیه 35 میفرماید:« آیا کسی که به سوی حق هدایت میکند شایسته تر است که پیرویش کنند، یا کسی که راه نمینماید، مگر آنکه خود هدایت شود؟ »
صدر آیه میفرماید:« خداست که به سوی حق هدایت میکند پس باید از هادیان حقیقی پیروی کرد و این نوعی تکریم و عنایت به مهتدیان است و اهل ضلالت به سوء اختیار، اعراض از پذیرش کنند و مهتدی نشوند. اگر شنیدید کسی قبول هدایت نمیکند، گوییم خدا او را گمراه کرد به این معنی، آن شخص به سوء اختیار و انکار و عناد شقاوت و رسوخ کفر و ... به هیچکدام از آیات آفاقی و انفسی و براهین واضح، نرمش نشان نداده و نمی پذیرد.
پس میگوییم بیان هدایت و راهنمایی به عهده هادیان است و مهتدی شدن بعهده مردم است که یا طاعت پذیرند و موفق به سعادت دارین (دو دنیا) شوند و یا معصیت را دنبال کنند و از زمره مهتدین، منحرف گشته و در زمره مضلین در آیند.
*پیامبر حریص بود در اینکه کفار و مشرکین و اهل کتاب مسلمان شوند پس خویش را به تعب و رنج میانداخت خداوند فرمود: «کار تو ابلاغ است و هر که را من بخواهم نور هدایت را در دلش میگذارم ».
چون بعضی در اوایل اسلام به خاطر فشار کفار و مشرکین و اقوام، تقیه میکردند و اسلام را پنهان میداشتند مانند حضرت ابوطالب و پیامبر(ص) از این جهت افسرده نباشد.حضرت ابوطالب هنگام وفات آنچه از انبیاء گذشته، به ودیعت نزدش بود، همه را به پیامبر داد و از دنیا رحلت کرد. ابوطالب مهتدی صددرصد بود اما فشار سبب کتمان بود لذا امام صادق(ع) فرمود:« مثل ابوطالب(ع) مثل اصحاب کهف بود که ایمان را پنهان نمودند و اظهار کردند شرک را، پس خداوند اجر ایشان را دو مرتبه عنایت فرمود» پس ابوطالب دو اجر و پاداش دارد یکی اجر ایمان و دیگر اجر تقیه از کفار. اشعار ابوطالب (ع)در مدح پیامبر آن قدر زیاد بود که گفته اند:« اگر جمع میگشت دیوان بزرگی میشد.» تا ابوطالب زنده بود با مردم مکه، اقوام، کفار و مشرکین مدارا کرد تا شرشان به پیامبر نرسد و ایشان در امان باشد ولی بعد از وفات ابوطالب(ع) پیامبر(ص) مجبور شد از مکه هجرت کند (روان جاوید4 /200)
*انبیاء و امامان «مهدی» هستند، یعنی ذاتاً هدایت شده و ارشاد شده هستند اما امت مهتدی به راه راست با دلایل و براهین و آثار و عقل و نقل هستند.
*(در سوره انعام آیات 76تا83) یکی از دلایل برای اهتداء امت را از قول ابراهیم(ع) چنین نقل میکند: « چون شب بر او پرده افکند ستاره ای دید، گفت: این پروردگار من است. آنگاه غروب کرد گفت: غروب کنندگان را دوست ندارم چون ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است. آنگاه که ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم. چون خورشید طلوع کرد گفت: این پروردگار من است این بزرگتر است چون غروب کرد گفت: ای قوم من، من از آنچه برای خدا شریک میسازید بیزارم. قومش با او به ستیزه پرداختند...تلک حجتنا اتیناها ابراهیم علی قومه: آن حجت (دلیل) ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. پس خداوند هر نبی و ولی را دلایل و حجتی خاص و یا معجزه و کرامتی مخصوص داد تا درخور آنچه لازمه هدایت بود به امت خودش نشان دهد. چنانکه در زمان عیسی(ع) طب و امراض، در دورۀ پیامبر خاتم(ص) فصاحت و بلاغت، در زمان داوود(ع) زره را نرم کردن، در عصر سلیمان (ع) صحبت کردن با حیوانات و... وسائل هدایت بود.
*چون اهل بهشت منازل خود را بینند گویند:« حمد و ثنا خدایی را که به فضل خود ما را هدایت نمود بر این مقام، اگر خدای، ما را رهبری نمیکرد ما خود هدایت نمییافتیم. مسلماً فرستادگان پروردگار ما به حق میگفتند و به آنان ندا داده میشود که این همان بهشتی است که آن را به پاداش آنچه انجام میدادید میراث یافته اید.» (اعراف: 43) پس مهتدی در درجه اول به هدایت تکوینی حق و آنگاه به هدایت خلفای حق و اولیاء الهی توفیق پیدا میکند که به مقام مهتدین برسد و این را از فضل پروردگار خود میداند.
*یکی از مشکلات آدمهایی که به راه نمیافتند و راه را نمییابند، عدم تدبر و تفکر در آیات و براهین الهیه است. چون قوه تمیز کم است و روزنه ای بر خرد باز نمیکند و به ملکات روزمره بسنده مینماید لذا جایی برای تدبّر نگذاشته تا مهتدی شود. پس گوش و چشمِ جان بسته است و با بی بصیرتی و کوردلی، قوه تأمل و تدبر از او گرفته میشود.
*تمام انبیاء وصی و نائب و خلیفه داشتند و در هیچ زمانی خداوند مردمان را بدون مهدی و هادی نگذاشته چرا که گله گوسفند بدون چوپان دچار گمراهی و هلاکتمیشود، قانون الهیه بر این مبنا بوده که انسان اول را، هادی خلق کرد و در طول تاریخ همیشه برای مردم هادیان را منصوب نمود؛ اگر حجت و خلیفه حق نباشد زمین نمیتواند اهلش را تحمل کند، چرا که اگر هادیان نباشند مردم به فسق و فجور و گناه روی میآورند و سپس عذاب میشوند. لذا انذار و تبشیر لازمه هدایت است.
*اینکه حق تعالی در سوره حمد فرمود:« بگویید اهدنا الصراط المستقیم خدایا مرا به صراط مستقیم هدایت فرما» این طلب هدایت است.
وقتی میگوییم:« صراط الذین انعمت علیهم، صراط کسانی که بر آنان نعمت بخشیدی» این هدایت طالب است.
شخص مهتدی جوینده طریق و علم موقت از هادی بوده و هادی نیز رساننده به مهتدی است مانند عالم و متعلم.
حال اگر هدایت نشد جزو «ضّالین» گمراهان هستند، که مهتدی نشده اند. آنکه « غیر المغضوب علیهم غیر آنان که در خور خشم اند» نعمت از اینان سلب شده است. خداوند درباره این گروه همانند منافقان میفرماید: «همین کسانند که گمراهی را به بهای هدایت خریدند در نتیجه داد و ستدشان سودی به بار نیاورد و هدایت یافته نبودند»
در نتیجه، واصل به قرب حق، مهتدی است و وقوع ضلالت موجبات بُعد از حق را به ثمر میآورد. مهتدی وقتی مؤمن باشد مقام امن پیدا میکند و دیگر طلب راه یافتن، تحصیل حاصل است.
* در ادامه هدایت، اعتصام باید باشد چون رشته اتصال نباید منقطع یا ضعیف گردد که اگر چنین گردد، بریده شده و به ترک طریق راست مبتلا میگردند خداوند در سوره آل عمران آیه101 فرمود: «هر کس به خدا تمسک جوید قطعاً به راه راست هدایت شده است». پس برای ادامه اهتداء، تمسک واقعی به حق و خلفا و کتاب باید باشد تا به استمرار، اهتداء ملکه در جان شود. برای همین است که خداوند در شش جای قرآن در انتهای آیه میفرماید: «لعلکم تهتدون» شاید هدایت یابید. ( بقره:53و150، آل عمران:103 ، اعراف: 158، نحل: 15، زخرف: 10) مثلاً در سوره آل عمران آیه 103میفرماید: «همگی به ریسمان خدا ( قرآن و عترت) چنگ زنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید پس میان دلهای شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شدید و بر کنار پرتگاه آتش بودید که شما را از آن رهانید این گونه خداوند نشانه های خود را برای شما روشن میکند، باشد که شما راه (هدایت) یابید» پس همیشه برای مهتدی نشانه و دلیل هست اما بدون تمسک واقعی احتمال دارد که اهتداء ضعیف شود، لغزش او را بگیرد یا اصلاً برگردد که این خسران حقیقی بشمار میرود.
*هدایت در لغت به معنای دلالت و ارشاد است یکی نشان دادن راه رسیدن به مقصد بوده که به آن « ارائه طریق» میگویند و دیگری رساندن راهیان به هدف که از آن به « ایصال به مطلوب» تعبیر میکنند.
*هدایت دو نوع است یکی «تکوینی» و آن اینست که خداوند بنده خود را به مطلوب و مقصود میرساند یعنی ذاتاً درون انسان را از علم و بینش و کشش خاصی برخوردار نموده تا او به فهم درونی مشاهدات و معارف الهی میرسد. به عبارت دیگر قدم به قدم در حال اتصال، بنده را به مقصود خود میکشاند. اما «هدایت تشریعی» آنست که ارائه طریق از راه وحی، قوانین، تبلیغ احکام، یاددادن فضائل و نهی از محرمات و رذائل میگردد.
*اگر مصلّی در نماز طلب هدایتی نورانی برای مداومت و ثبات قدم در صراط میکند به این علت است که مهتدی در طی عمر مثلاً هشتاد ساله در هر مرحله و زمان عمرش در مقطع خاصی قرار میگیرد و استعانت و کمک لازم دارد یعنی برای ثابت قدم بودن در هدایت افاضه میخواهد تا در سیر به کمال از هر مرحله ای به مرحله دیگر نائل آید، همان طوری که نسبت به مرحله بعد اطلاعاتی ندارد و ضعیف است، مرحله قبل را باید بپیماید تا به مرحله بعد برسد. چه آنکه تشخیص و معرفت را مقاطعی است و آن کسی که در کلاس اول ابتدایی بوده با کسی که در کلاس اول دانشگاه است با هم فرق دارند. کمک هادی برای حدوث کمال لازم است اگر کسی هدایت تکوینی و بصیرت باطنی ذاتی به او داده شد مصونیت دارد ولی آن کس که در مرحله هدایت تشریعی است مهتدی شده اما ناقص بوده و نور ضعیف دارد و تا به مقام مهتدی نرسد طلب استمداد دارد، یعنی اگر مهتدی دانش دارد این دانش کافی نیست باید بینش پیدا کند عالمی که بصیرت و بینش درونی ندارد به نوعی تاریکی و کوری مبتلاست و این نقص است و باید افاضه نور هدایت را از هادی حقیقی بگیرد.
*خداوند در سوره فصلت آیه: 17 درباره قوم ثمود میفرماید: «آنان را راهنمایی کردیم ولی آنان کوری را بر هدایت ترجیح دادند». پس صرف دانش هدایت، تام نیست چه بسا در معرض آفات ملکات ناپسند خود قرار گیرد و به بینش آن علم نرسد و به عذاب روحی دچار میشود که بدتر از عذاب جسمی است.
*آنان که هدایت تکوینی یافتند زهر و سمّ میشناسند چون عصمت دارند و مصون هستند آن را استفاده نمیکنند چون آثار وحشتناک آن را میدانند که مهلک و مضرّ است.
اما افرادی که مهتدی میشوند در مراحل ابتدایی چون بصیرت و بینش درونی آنان ملکه نشده است و به شهود نرسیده اند، نه زهر را میشناسند و نه آثار مهلک آنرا میدانند لذا به بعضی رذائل که مانند زهر است نزدیک میشوند و گاهی جاهلانه و غافلانه آن زهر را میخورند. چون قوه شامه باطنی ندارند و بوی گند آن را در نمییابند، پس تحصیل دروس ظاهری و باطنی هدایت، برای مهتدی لازم و ضروری است اما برای آنکه به هدایت تکوینی رسیده این تحصیل لازم نیست چرا که، خداوند نوری به آنان داده که در میان مردم راه میروند (انعام: 122) و کجی و انحراف را نمیپایند و این هدایت تکوینی برای مهدی و هادی خاص است که هر کس را خدا بخواهد به او میدهد (شوری:52) و آن مهدی و هادی با نور خود مردم و جامعه را به طرف بینش و بصیرت دعوت میکند.