۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معنویت» ثبت شده است

مقامات معنوی - مقام نهم - شفاعت

- شفاعت

 
1- اشاراتی به معانی

شفیع: میانجی گر، پا در میانی کردننده، خواهش گر، وساطت گر.

 
2- اشاراتی از قرآن


1- ما من شفیع الاّ من بعداذنه:هیچ میانجیگری درکار نیست مگر بعد ازاذن او (خداوند). (یونس: 3)

2- من یشفع شفاعهُ حسنهُ یکن له نصیب منها: هرکس میانجی گری نیکویی کند بهره ای از آن

می ­برد. (نساء:85)

3- لا یملکون الشفاعه الا من اتخّذ عند الرحمان عهداً: اختیار میانجی گری ندارند جز آن کس که از خداوند بخشنده پیمانی گرفته باشد. (مریم: 87)

4- یومئذٍ لا تنفع الشفاعه الاّ من اذن له الرحمان: در روز قیامت میانجی گری سود ندارد مگر میانجی گری کسی که خداوند بخشنده بدو اجازه داده است. (طه: 109)

5- و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی: آنان (انبیاء ) جز برای کسی که خداوند از او خرسند باشد

میانجی گری نمی­ کنند. (انبیاء:28)

6- من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه : کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورَد. (بقره : 255)

 
3-اشاراتی از احادیث

 

۱ نظر

مقامات معنوی - مقام دوم - منفقین

1.اشاراتی به معانی


انفاق: بخشیدن، دادن و بخشیدن مال و دارایی به کسی.

 

2.اشاراتی از قرآن


1- و ما انفقتم من شیء فهو یخلفه و هو خیر الرازقین: هر چیزی را (در راه او) ببخشید او جایگزین می­کند و او بهترین روزی دهندگان است. (سبا: 39)

2- والذین صبروا ابتغاء وجه ربّهم و اقاموا الصلوه و اُنفقوا ممّا رزقناهم سراً و علانیه: آنان که در پی خشنودی پروردگارشان صبر پیشه می­کنند و نماز برپا می­دارند و از آنچه ما روزی آنان کرده­ایم پنهان و آشکار می­بخشند. (رعد: 22)

3- فالذین آمنوا منکم و انفقوا لهم اجر کبیر: آنان که از شما ایمان آوردند و بخشش کردند، برای آنان پاداش بزرگ است. (حدید: 7)

4- لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا ممّا تُحبّون: هرگز به (حقیقت) نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید به دیگران ببخشید. (آل­ عمران: 92)

5- و ما تنفقون إلّا ابتغاء وجه الله و ما تنفقوا من خیر یوفّ الیکم: و نمی­بخشند جز برای خشنودی خداوند و هر دارایی که ببخشید از خوبی ها، پاداش آن را تمام به شما باز می­گردانند. (بقره: 272)

6- و اَنفقوا من ما رزقناکم من قبل أن یاتی احدکم الموت: از آنچه روزیتان کرده­ایم (در راه خدا) بخشش کنید پیش از آنکه مرگ هریک از شما در رسد.(منافقون: 10)

7- مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله کمثل حبّهٍ انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبّهٍ و الله یضاعف لمن یشاء: مثل (بخشش) آنان که دارایی­های خود را در راه خدا می­بخشند چون دانه­ای است که هفت خوشه برآورده باشد و در هر خوشه صد دانه باشد و خداوند برای هرکه بخواهد آن­را چند برابر می­کند. (بقره: 261)

 

3.اشاراتی از احادیث

1- علی (ع) (در سفارش به فرزندش حسن (ع)): در حقیقت از دارایی تو همان متعلّق به توست که برای آخرتت پیش فرستی و آنچه پس از خود بگذاری، از آنِ وارث است. (تحف العقول ص83)

2- امام صادق (ع): انفاق کن و به عوض یقین داشته باش. (بحار الانوار 96 /130)

3- امام علی (ع): کسی که مالی را انفاق نکند، آن مال (درواقع) به او روزی نشده است. (غررالحکم ح7544)

4- امام صادق (ع): هیچ بنده­ای نیست که از خرج کردن یک درهم در راهی که حقّ آن است دریغ ورزد، مگر اینکه دو درهم به ناحق خرج کند. (الکافی 3 /504)

5- امام کاظم (ع): هرکس یک حق از (حق) خداوند عزّوجل را دریغ ورزد ، دو چندان آن را به انفاق در راه باطل می­دهد. (الکافی 3 /506)

6- امام زین­ العابدین (ع): از خصلت­های مؤمن، انفاق کردن در حال تنگدستی است. (تحف العقول ص282)

7- پیامبر (ص): ای بلال! انفاق کن و از خداوند صاحب عرش، ترس تنگدستی نداشته باش. (میزان الحکمه 12 /388)

8- پیامبر (ص): مردم همه عیال (نان­خور) خدایند محبوب­ترین کس در پیشگاه خدا آن است که به عیال خدا(مردم) انفاق بیشتر کند. (بحار 93 /118)

9- امام علی (ع): همانا انفاق کردن مال در طاعت خدا بزرگترین نعمت است. (جامع احادیث الشیعه 17 /86)

10- امام باقر (ع): هیچ بنده­ای نیست که از انفاقی که خدا را خشنود کند بخل ورزد جز آنکه گرفتار شود که چند برابر آنرا در مصرفی که خدای را خشمگین کند، خرج نماید. (آثار الصادقین 24 /72)

 

4.نکته ها

-  بدان که انفاق مال و دارایی وقتی بر بنده آسان شود که آن­را امانت و عاریت دردست خود بداند و در حقیقت مالک اصلی او را حق بداند. چون وقتی بنده خود را مالک حقیقی چیزی بداند، تدبیر و تقدیر آن­را نفس به عهده گرفته پس منع و عطاء برایش مشکل می­شود. و اگر از مالک الملوک بداند، گرفتن و بخشیدن برایش آسان است.

و به تعبیر دیگر وجود و عدم مال برای او یکسان بوده و بخشیدن را تدبیر حق می­داند و گیرنده را در معنا «دست خدا» می­یابد.

گرچه می­شود گفت: دارایی­ ها در معرض امتحان هستند و منفق از بخل پاک می­ماند و به هنگام عطا کردن مسرور است.

-  به هنگامی که انگیزه­ای از خیر در باطن منفق می­جوشد سبب می­شود فرصت را برای عطا غنیمت بشمرد، چه آنکه وسوسه نفس اماره موجب می­گردد از سرعت فعل خیر کاسته گردد.

یکی از حربه­های نفس این است مثلاً می­گوید:« فعلاً سائلی به تو مراجعه نکرده و دست را برای گرفتن دراز نکرده تو هم صبر کن شاید سائلی پیدا شود بعد انفاق کن.»

در حالی­که وقتی کسی سؤال و درخواست می­کند آبروی خود را در معرض گرفتن می­گذارد پس این تعلل به صبر کسی که صفت انفاق ملکه ­اش شده است به صواب نیست.

-  در وظایف شخص معطی و آثار باطنی آن فرموده­اند که : انفاق مخفیانه بهتر است و گفته­اند: به نوعی که دست چپ از دست راست باخبر نشود.

و دیگر آنکه: متاعی که می­دهد را، بسیار نپندارد که راه و روزنه­ای برای مداخله نفس پیدا نشود. دیگر آنکه: آنچه را عطا می­کند بهترین باشد تا به مقام نیکان برسد، چنانکه خداوند (در سوره آل ­عمران: 92) اشاره بدان کرده است.

و آنچه موجب برکت و فرّ می­شود این است که متاعی که داده می­شود طیب و پاکیزه باشد. (بقره 267)

و دیگر در دادن مال منّت نگذارد که اجر و آثار آن کم شود یا اصلاً محو شود چه آنکه فقیر آبرومند بوده و نزد خداوند دارای شرافت است. (بقره: 264)

-  چون بخشیدن آثار دارد از جمله: دفع بلایا، جذب مضاعف نعمت، آمرزش گناهان، نجات از آتش و ...، پس وقتی منّت نهاده می­شود این آثار کم­رنگ یا بی­رنگ شده و این از آفات انفاق است.

-  خداوند در سوره فرقان (67) می­فرماید: «(بندگان خاص) و کسانی هستند که چون انفاق کنند، اسراف نکنند و بخل هم نورزند، بلکه میانه­رو و معتدل باشند.»

در این آیه برای کمال مُعطی دو فاکتور عدم اسراف از یک طرف و بخل نورزیدن از طرف دیگر سفارش شده است و بهترین سیره برای همگان اعتدال است که جایگاهی بسیار شریف داشته برای کسی که رونده بر این طریق باشد.

-  خداوند ناظر بر نیات و اعمال بندگان است و ملائکه مأمور بر نوشتن اعمال هستند. اگر منفق بداند که همه­ چیز در منظر ناظر است پس کیفیت در عطا را بالا می­برد. مثلاً منتظر نمی­ ماند تا سائل از او تشکر کند و یا انفاق را فاش نماید. مهم­ترین نکته در عطا، کمیت نیست بلکه کیفیت دارای آثار است و توجه عطاء کننده به آن، کاربرد بالایی را نصیب او می­کند.

-  افرادی که ایثارگرند و اهل توکل، بخشیدن برای آنها عادی است چون این صفت ملکه آنان شده و زینت باطنی پیدا کرده و دستشان ید الهی می­شود.

-  امام سجاد در« نیایش 20 صحیفه سجادیه به خداوند عرضه می­دارد: بار خدایا! ... بر دارایی من برکت بیفزای چون انفاق می­کنم راه درست را به من بنمای.»

امام (ع) به ما می­آموزد که راه صحیح را باید انتخاب کرد و این به تعلیم حاذق و کسی که بخشندگی ملکه­ اش شده است می­تواند بود.

-  در سیره عملی امام رضا (ع) نوشته ­اند که وقتی از مدینه به طرف ایران آمدند، نامه­ای برای جوادالائمه (ع) نوشتند، که در بخشی از آن آمده: «شنیدم غلامان تو، وقتی سوار می­شوی، تو را خارج می­کنند از در کوچک، آن­ها بخل می­کنند و می­خواهند تو به کسی چیزی ندهی. به حق من بر تو که بیرون رفتن و داخل شدنت نباشد مگر از در بزرگ وقتی سوار شدی همراه خود طلا و نقره بردار و هیچ­کس از تو سؤالی نکند مگر آنکه به او عطا نمایی و از عموهای تو هرکس از تو سؤالی کرد کمتر از پنجاه دینار به او مَده و اگر بیشتر خواستی بدهی اختیار با تو است.

من اراده کردم به این امر اینکه خداوند مقام تو را رفیع فرماید، پس انفاق کن و مَترس که خداوند بر تو سخت گیری فرماید.» (بحار الانوار 50 /102)

-  در سوره بقره (آیه 195) خداوند فرمود: «در راه خدا انفاق کنید و خود را به دست خود به هلاکت نیندازید و احسان نمایید که خداوند نیکوکاران (محسنین) را دوست دارد.»

مصداق محسن بودن، انفاق است امّا امساک و ترک انفاق لازمه ­اش هلاکت نفس است که نهی از آن شده است.

و از مصادیق هلاکت آن است که انفاق می­کند امّا با ریا و خودنمایی و فخرفروشی و منّت­گذاری همراه است که این نمونه از مصادیق هلاکت است که اهل بصیرت آنرا در می­یابند.

آنچه از مضامین مطالب طریقتی و معنوی به دست آمده آن است که اگر منفق تنگدست باشد و با این حال، بخشش کند تأثیر بسزایی در رشد و کمال ایمانی و معنوی و ازدیاد برکات اُخروی و صفای باطنی دارد.

چون وقتی کسی تنگدست می­شود نفس امّاره از عطا کردن شخص را می­ترساند و به فکر او می­اندازد که این­کار اصلاً عاقلانه نیست و زن و فرزندت واجب­ترند و از این نمونه خطورات منفی !!!وقتی ملکه انفاق درکسی باشد نترسیده و عطا می­کند و بهره ­های وافی و کافی نصیبش می­شود آنکه با گوش جان پیام این حدیث را می­شنود. «هر بامداد دو فرشته را خداوند موکّل می­کند که ندا دهند: خداوندا مال هر بخیل را تباه کن و هرکه انفاق کند ده برابر عوض ده.» (علم اخلاق اسلامی 3 /155)

این مطلب برای او یقین است زیرا همیشه آثار و ثمرات را با معاینه می ­بیند: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

-  اما حدود انفاق را نمی­توان گفت چه آنکه دارائی معطی و نیاز سائل در شرایط زمانی و مکانی فرق می­کند امّا حد اعتدال بخشندگی مطلوب است اگرچه گاهی فقیر با حُقّه و مکر از منفق می­گیرد درحالی­که فقیر واقعی نیست، اما منفق بهره خود را می­برد.

-  از مسائل معنوی انفاق یکی این است که شخص منفق از بخل و امساک دوری می­کند و به خاطر تکرار بخشندگی این صفت عادت او می­شود چون عادت پیدا کرد صفت بر صفحه نفس نقش می­بندد. انفاق، صاحب خود را به اندازه کیفیت بذل و سرورش از داشتن این صفت و نیازمندی که از این بخشش خوشحال می­شود به مقام منفقین می­رساند و سبب پاکسازی دل از تعلّقات مالی می­گردد.

-  از آنجایی که خوش­حال کردن مستحق و فقیر خودش آثار وضعی دارد، پس اجابت درخواست نباید با تأنی همراه باشد، بلکه سبقت به خیرات امر شده است، که نکند موانعپف ترافیک ایجاد کرده تا این فعل انجام نگیرد. همیشه در تأخیر خیرات آفات بسیار رخ می­دهد در کیفیت عطا کردن به سائلین حال منفقین با هم فرق می­کند در دادن سرّی یا علنی، پس با توجه به آنچه در روایات اشاره شده باید انفاق کرد.

-  دیگر آنکه حال و موقعیت زمانی و مکانی افراد متفاوت است مثلاً انفاق یک شخص پول­دار با مخفی بودن افضل است. در حالی که انفاق کارگر معمولی و یک دانشمند فرق می­کند و نباید هرکدام را با دیگری قیاس کرد، پس خلوص نیت، رعایت اعتدال و سبقت در خیرات می­تواند میزانی برای کسانی که نمی­دانند باشد.

-  در سوره بقره (آیه 272) خداوند می­فرماید: «1- آنچه از خوبی­ها انفاق کنید برای خودتان است. 2- جز برای رضای خدا انفاق نکنید. 3- آنچه از خوبی­ها انفاق می­کنید تماماً به شما می­رسد و ستم نمی­بینید.»

از این آیه استفاده می­شود که اثر وضعی انفاق به منفق برمی­گردد. قصد و نیت در بخشش اگر خدا باشد ذره ای از ثمرات آن کاسته نمی­گردد.

صراحت آیه، جایی برای سؤال و تأویل نمی­ گذارد و هر مؤمن که این آیه را بخواند کاملاً پی به منطوق و مفهوم آن می­برد و درک می­نماید.

-  از یک جهت انفاق، پیش فرستادن برای آخرت است یعنی فقط اثر دنیوی تنها ندارد بلکه اثر اخروی هم دارد. آخرت جای کشت و کار نیست بلکه جای نتیجه و ثمره کارهای دنیایی است چون عالم ملکوت است و همه­چیز به حق­الیقین دیده می­شود، انسان وقتی از این عالم فانی پا به آن عالم برزخ و قیامت می­نهد ثمرات بخشش خود را می­یابد که از او جدا نیست و در جلو اوست به عبارت قرآنی( آیه 262 سوره بقره) «پاداش آنها نزد پروردگارشان است، نه بیمی دارند و نه غمگین می­شوند» و این از بهترین آثار بخشش است که خداوند روزی هر منفق می­ کند.

-  بعضی گفته­ اند:« بخشش مال به افرادی که استحقاق دارند اسراف نیست» آیا این صحیح است که بگوئیم در خیر اسراف نیست؟ توانایی و تشخیص در مراتب منفقین با هم فرق می­کند، نوع مستحق و فقیر هم در دریافت بذل با هم فرق می­کنند، پس کمال در رساندن به مستحق است ولی کار خیر حکیمانه و با اعتدال باشد بهتر است. مثلاً کسی را مستحق نام بردند و اسراف در انفاق نسبت به آن فرد شد. بعد معلوم گردید چند نفر دیگر از او عاجزتر و ناتوان­ترند ولیکن مالی به خاطر اسراف در بخشش، نمانده که به اینها بدهند.

بعضی­ ها در کارهایشان به حکمت، انفاق نمی­کنند به این معنی که ارحام نزدیک و همسایگان قریب که فقیرند را رها کرده و دنبال سائلین دیگر می­گردند با اینکه اولویت با این­هاست. احسان تام، مراعات اقربین و اضعف سائلین است.

-  موضوع دیگر که در انفاق ضرورت دارد، این است که بر مردگان از خویشان و آشنایان و مؤمنین از شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بخشش و بذل شود.

پیامبر (ص) فرمود: «هر جمعه ارواح مؤمنین به آسمان دنیا مقابل خانه­ ها و منزل های خود می آیند و ندا می­کنند ... و فریاد می­کنند خویشان خود را که به ما مهربانی کنید به پولی یا به نانی یا لباسی که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت.» پس پیامبر(ص) گریست و از زیادی گریستن، قدرت بر سخن گفتن نداشت و اصحاب هم گریه کردند، پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند، ... می­گویند وای بر ما اگر انفاق می­کردیم آنچه که در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، به سوی شما محتاج نبودیم، پس برمی­گردند با حسرت و پشیمانی و فریاد می­کنند: «زود بفرستید صدقه مردگان را.» (مفاتیح الجنان ص570)

مستفاد از این نقل رقّت ­آور این است که عطایا و بخشش ها منحصر در احیاء نیست بلکه از جهاتی مردگان نیازمندتر هستند، مخصوصاً کسانی که تا حدودی اطلاع دارند اقوام نزدیک در دنیا با دست خالی به آن دیار رفتند، که البته باز طبق نقل متواتر و مجرّبات اهل کشف، مردگان هم در عوض برای منفقین دعا می­کنند.

-  موضوع دیگر در علم اخلاق که درباره بخشش مطرح است، بازگویی عمل منفق است این غیر از مسئله انفاق ریایی یا منّتی است که جلوتر بدان اشاره کردیم.

از آنجایی که ابقاء عمل، بعد از عمل است شاید از خود عمل دقیق­تر و حمل آن سنگین­ تر باشد.

یعنی کسی که برای خداوند انفاق می­کند، این یک عمل مخفی و کسی از آن اطلاع ندارد و به عبارتی برای او ملائکه عمل سرّی می­نویسند. اما در اثر تحریکات نفس اماره آن­را برای دیگران بازگو می­کند. اگر همینطور باشد که از نفس برخیزد، عمل انفاق به صورت آشکار ثبت می­گردد و این تنزّل است.

ولکن نفس از این بازگویی سیر نمی­شود و وارد خدعه دیگر شده تا بازگو گردد و برای بار دیگر منفق آن­را بازگو می­کند. و احتمال می­رود که ثواب و ارزش این بخشش از دفتر حسنات محو شود.

نفس را پانصد سر است و هر سری*** از فـراز عـرش تـا تــحـت الثـری(مثنوی)

چه بسا این بازگوئی، بسیار جنبه خودستایی پیدا کند و این از مکرهای نفس به شمار می­رود که صاحب بصیرت این را درک می­کند. بله یک­وقت برای خدا اظهار کرده و بازگوئی برای تشویق دیگران باشد آن عیب ندارد مخصوصاً در جمع اغنیاء برای کارهای عام ­المنفعه، یتیمان، مریضان، مساجد و امثال اینها که اظهار برای تحریک به بخشش باشد.

-  در صدر اسلام درباره دادن انفاق و افراد مستحق آن از پیامبر(ص) سؤال می­کردند. در (سوره بقره آیه 215 ) می­فرماید:« ای پیامبر از تو می­پرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو هر مالی انفاق کنید به پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و به در راه مانده تعلّق دارد و هرگونه نیکی کنید البته خدا به آن داناست» و در( آیه 219) می­فرماید:« ای پیامبر از تو می­پرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو مازاد (بر نیازمندی خود) را این­گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می­گرداند.»

-  خداوند برای تفهیم موضوع بخشش و ترغیب آنان به این عمل اجتماعی مثال­هایی زده که آنان تفهیم شوند. در سوره بقره (آیه 261 )می­فرماید: «مثل کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می­کنند همانند دانه ­ای است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه ­ای صد دانه باشد و خداوند برای هرکس که بخواهد آن­را چند برابر می­کند.»

امّا در( آیه 265 بقره) این­طور می­فرماید: «مثل کسانی که اموال خویش را برای طلب خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می­کنند همچون مثل باغی است که بر فراز پشته­ ای قرار دارد که اگر رگباری بر آن برسد دو چندان محصول برآورد و اگر رگباری هم به آن نرسد باران ریزی برای آن بس است.»

از آن­طرف در مذمت کسانی که انفاق در زندگی دنیا و دشمنی با پیامبر(ص) می­کنند فرمود: «مَثَل آن­چه آنان در زندگی این دنیا انفاق (خرج) می­کنند همچون مَثَل بادی است که در آن سرمای سختی است که به کشتزار قوی بوزد و آن­را تباه سازد، و خدا به آنان ستم نکرده بلکه آنان خود بر خویشتن ستم کرده ­اند.»