حضرت علاّمه طهرانی قدّساللـهنفسهالزّکیّة کرارا مىفرمودند:
مسیر أهل توحید و عرفان با مسیرهاى دیگر از قبیل أهل کشف و کرامات متفاوت است. راه خدا، راه تهذیب و فناست و با راهى که بعضى دراویش و دیگران پیش گرفته و نفس را تقویت نموده و فربه مىکنند، در دو قطب مخالف قرار دارند. ریاضتها و مجاهدتهاى آنها براى پروارکردن نفس و افزودن به قواى آن است، أمّا أهل توحید نفس را در زیر سنگهاى ریاضت و مجاهده آسیا کرده و لِه مىنمایند و مُعترف به عجز و نیستى خود مىگردند.
از این رو در مدّت حیات ایشان أبدا دیده نشد که با أفرادى که در مسیرتقویت نفس بوده و گمشده خود را غیرتوحید حضرت پروردگار مىدانستند، اگرچه انسانهاى خوب، أهل تهجّد و زهد و ایثار بودند، حشر و نشرى داشته باشند. و مىفرمودند: راه ما جداست!
در سلوک راه خدا، انسان باید تنها داغ و نشان توحید حضرت حقّ را بر دل داشته باشد و شعار او در طریق وصال این باشد که:
پنجم: مکاشفاتى است که براى سالک بعد از کمال و عبور از مراتب خلوص و وصول به مقام توحید مطلق و بقاء بالله پیدا مىشود، و آنرا مکاشفات ذاتیّه گویند. چون ادراک حقیقت هستى و آثار آن و ترتیب نزول حکم بر عالم امکان، و مصدر قاضا و قدر و مشیّت الهیّه و مصدر تشریع و وحى و احاطه برجمیع عوالم نازله و کیفیّت تحقّق حادث و ربط آن به عوالم ربوبى و اتّحاد وحدت و کثرت و أمثال آن. و این را مکاشفات ذاتیّه گویند.
بنا برآنچه گفته شد معلوم مىشود که مکاشفات روحیّه قبل از ورود به عالم الهى و توحید حاصل مىشود و مشترک بین مؤمن و کافر است؛ و به هیچ وجه اثباتاً دلالت بر کمال و نفیاً دلالت بر عدم کمال ندارد.
منبع : رساله سیر وسلوک بحر العلوم منسوب به بحر العلوم
مقاله پیش روگزیده ایست از فرمایشات حضرت آیت الله حاج سیدمحمد محسن طهرانی در کتاب حیات جاوید در ارتباط با اینکه چگونه ائمه اطهار علیهم السلام با وجود دارابودن مقام عصمت مطلقه به خود نسبت گناه می دهند ، ایشان در ابتدا به تبیین و نقد برخی از دیدگاه ها و نظرات در ارتباط با این مساله پرداخته و در نهایت نظر بدیع و دقیق خود را در حل این عویصه و مشکل بر اساس مبانی دقیق عرفانی و فلسفی بیان می فرمایند .
زهد قلبی
صبر قلبی
شکر قلبی
کفر و توحید قلبی
نفی نفاق قلبی
نفی خواطر سوء قلبی
ترک معاصی قلبی
باور و یقین قلبی
نجوا و مناجات قلبی
ترک وسواس و شبهات فکری
سوء ظن و حسن ظن
شیخ الرئیس در مقام عرفان مى گوید: عارف ، خوشرو ، و خندان و متبسم است و از روى تواضع به کوچک تر ، همان طور احترام مى کند که به بزرگ تر ... و از دیدن افراد گمنام ، همان قدر خوشحال مى شود که از دیدن افراد نامدار ؛ چگونه شاد نباشد و به وجد نیاید در حالى که به حق و همه چیز به این سبب که خداوند را در آن مى بیند شادمان است ، و چگونه براى او همگان یکسان نباشند ، در حالى که همه نزد او اهل رحمت اند که مشغول باطل اند . تا آن جا که مى گوید : عارف ، شجاع است و چگونه شجاع نباشند در حالى که او از مرگ هراسى ندارد ، و بخشنده است و چگونه بخشنده نباشد در حالى که از محبت باطل برکنار است ، و او حقد و کینه ها را فراموش مى کند و چگونه چنین نکند در حالى که ذکرش مشغول به حق است .
منبع : پند های حکیمانه حسن زاده آملی
- شفاعت
1- اشاراتی به معانی
شفیع: میانجی گر، پا در میانی کردننده، خواهش گر، وساطت گر.
2- اشاراتی از قرآن
1- ما من شفیع الاّ من بعداذنه:هیچ میانجیگری درکار نیست مگر بعد ازاذن او (خداوند). (یونس: 3)
2- من یشفع شفاعهُ حسنهُ یکن له نصیب منها: هرکس میانجی گری نیکویی کند بهره ای از آن
می برد. (نساء:85)
3- لا یملکون الشفاعه الا من اتخّذ عند الرحمان عهداً: اختیار میانجی گری ندارند جز آن کس که از خداوند بخشنده پیمانی گرفته باشد. (مریم: 87)
4- یومئذٍ لا تنفع الشفاعه الاّ من اذن له الرحمان: در روز قیامت میانجی گری سود ندارد مگر میانجی گری کسی که خداوند بخشنده بدو اجازه داده است. (طه: 109)
5- و لا یشفعون الاّ لمن ارتضی: آنان (انبیاء ) جز برای کسی که خداوند از او خرسند باشد
میانجی گری نمی کنند. (انبیاء:28)
6- من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه : کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورَد. (بقره : 255)
3-اشاراتی از احادیث