حاکمیّت تن و فرماندهی جوارح به عهدة نفس است. اعمال و افعال انسانی از آن منشعب می­شوند و در نتیجه جوارح تابع اویند. اگر نفس، صالح و پاک شد،‌ عمل جوارح خوب می­شود و اگر ناپاک، جوارح به تبع او کارهای ناشایست انجام می­دهند. اگر قلب با مراقبه صالح و تمیز شد،‌ جای خدا می­شود که گفته­اند:« قلب مؤمن جایگاه عرش رحمان است». و در بعضی روایات آمده که حق تعالی می­فرماید:« من در آسمان و زمین نمی­گنجم، ولی در قلب بندة مؤمنم می­گنجم.»

اگر قلب الهی شد، همة حرکاتِ جوارح الهی می­شود. اگر نفس فاسد و شیطانی شد و در درون آن انجاس، کثافات و شیاطین خانه کرده باشند، حرکاتِ جوارح ابلیسی می­شود زیرا جوارح تابع متبوع بوده است. نتیجه آن که هر فعل و حرکتی از اعضاء و جوارح به اصل مربوط است. وقتی اصل در کثرت، تفرقه و ضلالت و یا در وحدت و جمع باشد، تابع به دلیل عقل و نقل از آن تبعیت می­کند.