حیات و قوام انسان به اُکل و شُرب است. چه اگر نخورد و نیاشامد رمقی نیابد و از بین برود. پس به اندازة ضرورت ارضای این غریزة خدادادی لازم و ضروری است و بیشتر از ضرورت بستگی به نیاز و استعداد مزاج دارد که افراد با هم فرق می­کنند.

مراقبة این عضو به این است که آنچه اکتساب می­کند و می­آورد برای اُکل و شُرب از حلال یا حرام یا شبهه معلوم باشد و به عبارت دیگر متوجّهرباشد که آنچه در جوف انسان می­رود از کجا تهیّه شده است؟ آیا رضایت خدا در آن بوده یا نه؟ با منّت به دست آمده یا بی­منّت؟ با زرنگی و کلک و حقّه به دست آورده شده، یا از راه مباح و بی­دغدغه؟ حضرت عیسی (ع) فرمود:« خورشت من جوع (گرسنگی) است»‌. نان داشت امّا خورشت نداشت. از بس از گیاهان و سبزیجات بیابان خورده بود، رنگش به سبزی تمایل داشت. حضرت امیرالمؤمنین (ع) نان خشکی را که به دندان خُرد نمی­شد، با زانو قطعه قطعه می­کرد و می­خورد، گوشت خیلی کم می­خورد و یا هنگامی که دو خورشت مثل نمک یا شیر داشتند یکی را میل می­کرد.

دستوراتی که در ادعیه و اذکار آمده، همه منوط به این است که بطن را پُر نکنید و از روی شهوت غذا خورده نشود. غذای خورده شده باید سبک باشد و به خوردن حداقل آن اکتفا شود تا درب القاء، کشف، الهام و اسرار بازگردد و باطن با باطن غیب اتّصال پیدا نموده و جلوة تجلیّات به روی انسان باز شود. تازه! اغذیه و اطعمة بهشتی هم برای انبیاء و اولیاء می­رسد.

سیّد مرسلین (ص) بارها فرمود: « من مثل شما نیستم؛ نزد پروردگار و در ظلّ او هستم، شب را نزدش به سیر می­برم و او مرا طعام می­دهد و سیراب می­کند.»

یعنی با داشتن جنبة جسمانی، خصوصیّت و شأنشان به قدری ممحّض در حق بوده که حق او را به تجلّی کفایت می­کرد. پس راه باز است و اگر این عضو کمالِ مراعات را معمول بدارد. تجلّیات الهی و ارزاق و اطعمه به او  می­رسد و آن اطعمه درب ملکوت را به روی سالک باز می­کند و از غیب الغیوب، افاضات و تفضّلات خواهد رسید. گرچه حق نعمت ظاهر و باطن را بر همه ارزانی داشته است. امّا دربارة عدّه ای فرموده: « لاکلون من شجر من زقوم. فمالئون منها البطون: قطعاً از درخت زقّوم    می­خورید و شکم ها را از آن پُر می­کنید.» اولئک ما یأکلون فی بطونهم الا النار: نمی­خورد      شکم­هایشان مگر آتش جهنم نصیبشان شود.»

و دربارة عدّه­ای آمده است: « ثم کلی من کلِّ الثمرات فاسلکی سُبُل ربک ذللاً: از میوه­های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را با طاعت بپویید. و آنگاه این خوردن­ها « فیه شفاء للناس: شفا و درمان می­شود.»

آن چه مهم است حراست از این عضو می­باشد که آثار وضعیتش را حضرت حق و امامان بیان کردند. مثلاً خوردن خاک حرام است اما خوردن تربت امام حسین (ع) به قصد شفا حرام نیست و یا با خوردن شراب تا وقتی که اثرش باقی است (چهل روز) نمازِ نمازگزار قبول نمی­شود؛ اما در عسل مصفّا، شفاست و دهها مورد نظیر این­ها که باید بطن را به مراقبت واداشت و مأمورانی را گماشت تا هر میکروبی وارد آن نگردد.

امام حسین (ع) روز عاشورا دشمن را موعظه کرد و کسی متأثر نشد. سپس حضرتش علّت را فرمود:« ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم: شکم­هایتان از حرام پُر شده، خدا بر   قلب­هایتان مُهر زد.»

پس مراقبة این عضو لازم و ترک آن مساوی با قساوت قلب و بی­حالی در عبادات و عدم توجّه به حقایق می­شود.